13 بدر برفی و ....
نفسم همچنان اراکیم البته فقط من و شما چون بابایی 12 فروردین صبح بر گشت تبریز یعنی 13 بدر پیشمون نبود ! بذار از روزی برات بگم که واکسنت رو زدیم و شما اصلا" تب نکردی و من منتظر بودم مثل دوستای وبلاگت یا دختر خالت که از عصرش دیگه نمی تونستن راه برن بشی و دیگه راه نری ! ولی خبر نداشتم شما روت زیادتر از این حرفاس! اولش که از خواب ظهر بیدار شدی یه دستی به جای آمپولت زدی و معلوم بود درد داری ولی قشنگ بلند شدی و راه رفتی خودتم تعجب کرده بودی که چرا مثل همیشه نمی تونی راه بری یه پات می لنگید ولی بیخیال راه می رفتی و خلاصه این واکسن هم بخیر گذشت! در کل همه ی واکسنهات خوب بود و کلا" اهل تب کردن و گریه و زاری نبودی جز واکسن کذاییه 1 سالگیت&nb...