آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

13 بدر برفی و ....

1393/1/14 14:46
نویسنده : شهرزاد
689 بازدید
اشتراک گذاری

نفسمقلب

همچنان اراکیم البته فقط من و شما چون بابایی 12 فروردین صبح بر گشت تبریز ناراحت یعنی 13 بدر پیشمون نبود ! بذار از روزی برات بگم که واکسنت رو زدیم و شما اصلا" تب نکردی و من منتظر بودم مثل دوستای وبلاگت یا دختر خالت که از عصرش دیگه نمی تونستن راه برن بشی و دیگه راه نری ! ولی خبر نداشتم شما روت زیادتر از این حرفاس! اولش که از خواب ظهر بیدار شدی یه دستی به جای آمپولت زدی و معلوم بود درد داری ولی قشنگ بلند شدی و راه رفتی خودتم تعجب کرده بودی که چرا مثل همیشه نمی تونی راه بری یه پات می لنگید ولی بیخیال راه می رفتی و خلاصه این واکسن هم بخیر گذشت! در کل همه ی واکسنهات خوب بود و کلا" اهل تب کردن و گریه و زاری نبودی جز واکسن کذاییه 1 سالگیت  که تا زدی تب کردی و سرخک گرفتی  ! خدا رو شکر که دیگه تا چند سال راحتیم

همون 12 فروردین خاله و شوهر خاله که بهش می گی دایی  با آیلین جوجو رفتن اصفهان خونه ی مادر شوهرش اینا و شما بعدش هی دنبال آیلین می گشتی و فکر  می کردی تو اتاق خوابه و میومدی یواش می گفتی خوابه؟! نمی دونم از کی یاد گرفتی ما که یادت ندادیم حالا کجا یاد گرفتی خدا می دونی اون موقعی هم که بودن می رفتی پشت در اتاقشون میدویدی میومدی با صدای فوق آروم می گفتی خوابه و من می گرفتمت می چلوندمت ها  تازه آیلین رو هم آراد صدا می کنی! کلی بهت می خندیم هر چند روابطتون با هم اصلا" جالب نبود و همش ما شما رو نجات میدادیم! لبخند

دیروز 13 بدر بود و ما تصمیم گرفتیم جایی نریم! چون هوا ابری بود و تنهایی هم حال نمیداد بریم بیرون من و شما و بابا وحید و نانا بودیم تو خونه نشسته بودیم که دیدیم یه بارون شدیدی طرفای عصر شروع شد یه چیزی تو مایه های سیل و بلافاصله بعد از اون چنان برفی گرفت  گوله  گوله هوا همچین سرد شد انگار چله ی زمستونه! بخهاریا همه روشن لباسهامون گرم  ! خلاصه اینم 13 بدری بود واسه ی خودش! البته بابایی هم تو تبریز با اینکه می گفت هوا خوبه ولی جایی نرفته بوده پس غصه نخور عسلم

دیگه خبر خاصی ندارم برات جز اینکه حالا حالاها اراکیم تا بابا ماه دیگه بیاد دنبالمون و ما رو به همراه نانا ببره تبریز!بله نانا هم با ما میاد هوررررررررررررراهورا

این بار عکسی ازت ندارم که بذارم ولی از قبل یکی دوتا عکس مونده که برای  خالی نبودن این پستت میذارم برات

این عکس مال و همون شبیه که رفته بودیم هزار و یک شب و شما که روبروی سن نشستی و با خوشحالی نگاهشون می کنی

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامی سارا
16 فروردین 93 10:06
با ارزوی ۱۲ ماه شادی ۵۲ هفته خنده ۳۶۵ روز سلامتی ۸۷۶۰ساعت عشق ۵۲۵۶۰۰دقیقه برکت ۳۱۵۳۰۰ثانیه دوستی سال نو مبارک دوست خوبم
شهرزاد
پاسخ
مرسی سارا جووون ایشالا سال خوبی داشته باشی با یه بچه ی سالم و توپولی
مامی سارا
16 فروردین 93 10:07
شهرزاد جون خوشحالم پیش خانوادتی و دلتنگیات تموم شدن
شهرزاد
پاسخ
مرسی مهربوووووووووون
خاله مژگان(مامان گلبرگ)
18 فروردین 93 0:38
سلام دوستم خوبی سال نوی شما مبارک ببخشید که دیر دیر سر میزنم ولی همیشه به یادتونم آراد خوشگلم حوبه از طرف من و گلبرگ حسابی ببوسش
شهرزاد
پاسخ
سلام مرسی بهمون سر زدی با اون همه مشغله خانومی ما هم بهتون سر می زنیم خانومی گلبرگ جون رو ببوس از طرف من