گل پسر نازم الان با باباییت 2 ساعته که خوابیدید و من بعد از مدتها یه نفس راحت کشیدم افتادم به جون خونه و اونطوری که دلم خواست سوراخ سنبه ها رو تمیز کردم و کارهای عقب افتاده ای که به خاطر وجود مبارک شما نمی تونستم انجام بدم یعنی فرصت نمی شد, انجام دادم. (البته انجام میدادم ولی سنبل می کردم چون شما همش تو روز بیداری )......آخـــــــــــــــــــــــــی بعد از مدتها حس خوبی نسبت به خونه بهم دست داده! از تو چه پنهون از وقتی مدل خونه رو عوض کردیم اصلا" یه جوری شده بودم چند روز پیش هم به بابات گفتم که من از مدل خونه خوشم میاد ولی مدل قبلی رو دوست داشتم! قیافه ی بابات در اون لحظه قیافه ی من در اون لحظه ولی بابات زی...