آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

عکسهای به جا مونده از 2 ماه و نیمگی

تو عکس بالا  تازه 2 ماهت شده بود تو عکس بالا خونه ی خاله شهنازتیم در  اهواز عکس شما و دختر خالت  (آیلین)که 1 سالشه تو عکس بالا  اراک خونه ی مامان ناهید بودیم و تازه از بیرون برگشته بودیم  این لباست الان دیگه اندازت نیست! اینجا هم خونه ی مامان ناهید و بابا وحیدیم (اراک) داشتم عوضت می کردم و باهات بازی می کردم برای اولین بار جغجغتو گرفتی اینجا هم اراکه و عزیز دلم خوابیده این لباستم الن دیگه تنت نمیره داشتم باهات حرف می زدم یهو داد زدم اینطوری شدی داری خمیازه می کشی ...
4 شهريور 1392

3 ماهگیت مبارک

عزیززززم الهی من فدای تو بشم که این روزا انقدر بزرگ و شیرین شدی  3 روز پیش 3 ماهت تموم شد و وارد 4 ماه شدی من هم بالاخره دیروز  از اراک برگشتم خونه نزدیک به 1 ماه بود که رفته بودیم پیش مامان ناهید تو اراک البته اهواز هم رفته بودیم و همه ی 1 ماه رو اراک نبودیم  بابات حسابی دلش تنگ شده بود برای شما و همچنین خونواده ی بابایی که کلی از دیدن شما تعجب کردن چون به نظرشون شما یه آراد دیگه ای هستی!  دیشب که رسیدیم تبریز اولین کاری که کردیم این بود که بریم خونه ی مادر بزرگت اینا و اونها هم حسابی باهات بازی کردن و از شما هی عکس گرفتن ..امروز من و بابایی بردیمت بهداشت! ولی گویا نباید می بردیمت چون اونجا گفتن باید 4 ماهگی ب...
4 شهريور 1392

باز هم پیشرفت +عکس

گل پسرم هر روز که می گذره با روز قبلش کلی  تفاوت داری روز به روز باهوشتر می شی و  این تغییراتت کاملا"  معلومه ... امروز خیلی باهوش  شده بودی تمام مدت چشمت دنبال من بود هر جا می رفتم سنگیی چشمای خوشگلتو رو خودم حس می کردم وقتهایی که محلت نمیزاشتم  از خودت صدا در میاوردی و تا بهت نگاه می کردم می خندیدی نمی دونی چه لذتی داره وقتی بچت برات بیتابی می کنه و تو رو می خواد ایشالا وقتی بابا شدی خودت درک می کنی که من الان چه حالی دارم ... امروز خنده هات صدا دار تر از روزهای قبل شده  قهقهه نیست ولی خنده ی صدا داره که کم کم می خواد به قهقهه برسه و من منتظر اون لحظه هستم. کنترلت رو دستات خیلی زیاد شده  ..ام...
4 شهريور 1392

قابلیت جدید

عزییییزم قربونت برم ۲ الی ۳ روزه که متوجه یه قابلیت جدید تو شما شدیم! عزیزم  دستتو نگاه می کنی و تعقیب می کنی  و میاری طرف دهنت داری با اعضای بدنت اشنا می شی  البته دستتو  از خیلی وقت پیش می خوردی ولی اینکه نگاهش کنی و بررسیش کنی مال همین چند روزه امروزم دستال کاغذی رو برداشته بودی و داشتی می خوردی ! فدات بشم وقتی به دستت نگاه می کنی  و این ور اونورش می کنی چشمات چپ می شه و ما کلی به شما می خندیم  از پر خوریهات چی بگم مادر که دلم خونه!!! آخه بچه انقدر شکمو دیروز وزنت کردم شدی ۶ کیلو   تا چند روز پیش وقتی برات شیر می دوشیدم شما یه شیشه ی۱۵۰ سی سی می خوردی و سیر می شدی  تا ۲ ساعت بعد .......
4 شهريور 1392

سفر و تولد

سلام مامانی اومدیم اهواز برای تولد  1 سالگیه دختر خالت الهی من فدات بشم که تو ماشین مثل یه مرد ساکت  نشستی و خوابیدی .... دوشنبه رفتیم اراک و یک روز موندیم خونه ی مامان ناهید  و بابا وحید امروز هم از اراک راه افتادیم اومدی اهواز و شما خیلی خوب بودی مثل همیشه .... خوب خوابیدی  تو صندلیت خوب شیر خوردی الانم بابات داره باهات بازی می کنه و شما سخنرانی می کنی آغوووو آغووو  و یه سری چیزای نا مفهوم دیگه دختر خالتم از سر و کولمون میره بالا  اگه عکس گرفتیم برات میذارم عسلم فعلا" عکسای اخیرتو میذارم واست تو این عکس داشتیم از تبریز می رفتیم اراک  و شما تو صندلیت نشسته بودی و به اطراف ن...
4 شهريور 1392
1