آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

عکسهای تولد 1 سالگی با n روز تاخیر.........

عزیزم دیدم بیکارم گفتم بیام چند تا عکسی که از تولد 1 سالگیت خالت  چند ماه پیش برام فرستاده بزارم تو این پست! شرمندتم عزیزم برای یاداوری می گم  که تولد 1 سالگیه شما با حضور مامان و بابای من +خاله و شوهر خالت و آیلین جووون و دختر داییه من با شوهرش و ترنم جووون  تو یکی از ویلاهای بندر انزلی که کرایه کرده بودیم برگزار شد بازم یاداوری کنم که اون روز تولد بابایی و شما رو با هم گرفتیم   اینم آیلین جونم     ...
21 بهمن 1392

1 سال با تو ...+سفر نامه ی انزلی

عزیزم می دونم که هم خودت در آینده و هم دوستای عزیزم همین الان فکر می کنن که چقدر تنبل شدم که نمیام وبلاگت! اما خدا شاهده که چند روز پیش به زور وقت پیدا کردم بیام برات بنویسم ولی یهو هر چی نوشتم پرید و منم چند روز با ایترنت قهر کردم! الانم عصبانیم از دستش! ضمن اینکه کلی با ذوق شوق و ذوق نوشته بودم و بعد از اون هم مشکلاتی پیش اومد که تو پست بعدی می گم چرا نشد بیام بگذریم باز هم می نویسم با تاخیر تولدت مبارک عزیز دلم ٧ مهر ساعت ٩:٢٠ دقیقه ی صبح متولد شدی و من همون موقع بیدار بودم و بهت تبریک گفتم و تمام خاطرات اون روز صبح رو تا الان مرور کردم با کلی اشک در چشم و لبخند بر لب! خیلی خاطرات شیرینی بود و من برای ...
17 مهر 1392

خرابکاریه بزرگ!+کارهای جدید+ یه حس عالی +3 چرخه ی ناجی

عزیزم  برای اولین بار خرابکاری کردی اونم چه خرابکاریهایی! دیروز از شدت ناراحتی می خواستم جیغ بکشم ! پرده  ی نازنیم رو پاره کردی !! همون پرده ای که موقع خریدن جهیزیه  از چند ماه قبل از خریدش عاشقش شده بودم خیلی دوسش داشتیم هم من هم بابات! الان پرده ی پاره مدام جلوی چشممونه و نمی دونیم چیکارش کنیم ! بعد از اینکه دیروز عصبانیتم کم شد!(از بین نرفت که)رفتم ازش عکس گرفتم بذارم وبلاگت بعد ها ببینی چه کارا که نکردی! تازه غیر از این کاغذ دیواری اتاق رو هم ..... بهتره تو عکسهایی که برات میذارم ببینی چیکار کردی ... عسلیه من....همونطور که گفتم 3 شنبه صبح میریم انزلی و  اونجا تولد کوچیکی برات  می گیریم برای همین نا...
1 مهر 1392

روز آراد....+سفری در پیش است!+یه سری عکس

گلم روز 25 شهریور روز شما بود! کلا" 25 هر ماه روز شماست یعنی روز  آراد ....الان که فکر می کنم می بینم معنی اسمت رو تو وبلاگت ننوشتم همینجا بهت می گم که چرا 25 هر ماه روز شماست و اینطوری معنیه اسمت هم مشخص می شه....آراد: فرشته ای به نام آراد در دین زرتشت  هست که فرشته ی روز 25 هر ماهه و کارهای روز 25 رو حل می کنه   خوب حالا بذار برات از 25 شهریور بگم که چطور با روز تولد امام رضا یکی شد ! جالبش اینه که شما روز تولد امام رضا به دنیا اومدی و همه ی اینا با هم جمع شد و دست به یکی کرد و مشکلات ما در همون روز حل شد (یه چند ماهی بود یه گره ای افتاده بود به کارمون و حل نمی شد ) الهی فدای خودتو اسمت عزیزم دیشب رفتیم خ...
28 شهريور 1392

آراد اینجا ...آراد اونجا...آراد همه جا

خونه ی مامان جون تبریزی   خونه ی خودمون ...مثلا" میز وسط خونه رو پخش کردیم تو خونه تا شما راحت باشی! شما هم که حد اکثر استفاده رو ازشون می کنی! بعد از بهم ریختن زمین و زمان به تابت تبعید شدی عاشقتتتتتتتتتم من آراد رو سر باباش! ...بابایی گفت سانسورش کنم منم اینطوری سانسورش کردم! بعد که دیده بود می گفت چرا منو اسید پاشی کردی! انقدر سر این عکس و این حرفش خندیدم که اشکام سرازیر شده بود! فدای موهای خوشگلت عزیزم اینم از امروز! هدف : رسیدن به ریسیور! ...
27 شهريور 1392

کارهای جا مونده !+عکس

گلم دیروز که وقت نکردم بیام عکساتو بذارم ...راستش دیدم اعتیاد به اینترنت همچین خوب نیست ! و وقتی نمیام وبلاگت خیلی بیشتر  می تونم به شما و خودم و خوه زندگیمون برسم برای همینتصمیم گرفتم کمتر بیام البته اگه دوباره اعتیادم  شروع نشه! یه سری از کارهایی که تو مدتی که اومدیم تبریز انجام میدی رو یادم رفته بود تو پست قبلی بنویسم که اینجا برات می نویسم به سوپ می گی بوپ! لی لی  لی لی حوضک رو بابات یادت داده از همون روزی که او مدیم تبریز یاد گرفتی  الان تا می گیم لی لی لی لی حوضک کن انگشتت رو میاری کف دستت می کشی   و انگشتاتم با اون یکی دستت خم می کنی ..با دست ما هم این کار رو...
27 شهريور 1392

و اینک پایان سفرهای مارکو پلو در تبریز! +روزهای نا نوشته +اندر احوالات شما

قبل از هر چیز از همه ی دوستای خوبمون باید تشکر کنیم که به فکرمون بودن و جویای احوالمون عزیزم الان تبریزیم! و من بعد از 11 روز دارم برات می نویسم ! خوب بعد از 1 ماه که  آدم بر می گرده خونه و با منظره ی یک وجب خاک نشسته شده روی وسایل مواجه می شه نتیجش 11 روز دوری از اینترنت می شه! حالا بریم سراغ روزهای ننوشته شده در وبلاگت! اول از همه از روز جمعه 15 شهریور شروع می کنم که من و شما سوار اتوبوس شدیم مبدا اراک...مقصد تبریز!  اولش همه چی خوب بود البته جز کولر! که با وجود وی آی پی بودن ماشین  گرما بدجوری تو ذوق می زد  البته غیر از این هم ...نبود تی وی در عقب ماشین و نذاشتن فیلم توسط راننده...
25 شهريور 1392