آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

این روزهای ما...

گل مامان اومدم بگم عاشقتممممممممممممممم و اینکه از وقتی 4 ماهت تموم شده  اسمت رو می شناسی و  هر کس صدات می کنه بر می گردی طرفش  و البته این قضیه رو هم مامان ناهید کشف کرد البته من کشف کرده بودم ولی مثل همیشه باورم نمی شد به این زودی اسمتو بشناسی الهی من فدااااااااااااااات بشم کوفته ی من به رورویکت هم شدیدا" علاقه داری  و هر وقت میذارمت توش تا نیم ساعت حسابی همه ی قسمتهاشو مزه مزه می کنی و صداها شو در میاری  الان مثل یه بچه ی خوب لم دادی تو بغل بابایی و داری  تی وی می بینی  یه چیز دیگه هم اینکه از همون 4 ماهگی به بعدت باهامون حرف می زنی هی صدا های عجیب در میاری و منتظر می شی ما هم همون صدا رو در ...
4 شهريور 1392

عکسهای به جا مانده از 3 ماه و نیمگی تا 4 ماه

من و شما بابا و شما عزیزم در حال نگاه کردن به تی وی وقتی آراد نمی خواد تو کریر باشه و  کم کم میاد پایین   تا جاییکه آخرش پاش به زمین می رسه البته تو این عکس هنوز پاش به زمین نرسیده بود که من عکس گرفتم     ...
4 شهريور 1392

خیییییییییلی شیطونی

سلام مامانم گل مامان الان  بعد از کلی شیطونی و سر و صدا و جیغ  و قهقهه و نق زدن خوابیدی  و من و بابا در سکوت شب نشستیم به کارامون می رسیم   بابات داره برای امتحان نظام مهندسی که آخر اسفند برگزار می شه درس می خونه (این امتحان رو مهندسین عمران میدن تا ناظر بشن)  و من دارم برای تو می نویسم ... خیلی شیطونی پسرم یعنی الان که هنوز نمی تونی راه بری اینی وای به روزی که راه بری!!! به کنترل و ظرف میوه علاقه ی زیادی داری   به طوری که وقتی تو بغلمی جیغ می زنی و خودتو هول میدی طرفشون که یعنی منو ببر پیششون تا نزدیکشون می شم با 2 تا دستت می خوای بری زو میز و میوه برداری .. دیگه یک لحظه هم نمی تونم از کنارت برم...
4 شهريور 1392

دوست دارم

  پسملم قربونت بره مامان که الان داری برای بابات قهقه و جیغ می زنی و خوشحالی ... بابات بهت می گه فندق و تو بهش می خندی ! البته به لهجه ی ترکی می گه که یه جورایی می شه فیندیخ! الانم داره میندازدت بالا و تو قهقهه می زنی موهاتم هی میره بالا میاد پایین ! اصلا" یه وضعی! داریم به روز غلت زدنت نزدیک می شیم انگار! امروز  یه ذره مونده بود که از کمر بدون بالش کامل بچرخی ولی   درست موقعی که داشت کار تموم می شد یه چیزی حواستو پرت کرد و........ دیشب کلی خوابیدی و برای شیر خوردن هم به خودت زحمت  ندادی! از ساعت 1/30 خوابیدی تا 9/30 صبح بعد شیر خوردی و خوابیدی تا 11 بعد دوباره شیر خوردی خوابیدی تا 12  ا...
4 شهريور 1392

بالاخره غلت زدیییییییییییییییییی

امروز 4 ماه و نیمته   و در این تاریخ چر خیدی هوووورا عزیزم نمی دونی چقدر هیجان زدم الان کامل چرخیدی اونم وقتی که من دراز کشیده بودم پیشت و داشتم بهت شیر میدادم  شما هم از اونجایی که این مواقع بازیت می گیره  پشتتو کردی به من و شیر نخوردی یهووو دیدم چر خیدی و داری زور می زنی  دستتو بکشی از زیرت بیرون که موفق نشدی و بابایی به دادت رسید .... ...
4 شهريور 1392

چهار ماهگیت مبارککککک

عسل مامان  دیروز تولدت بود گلم  و چه جالبه که  از دیروز خیلی به نظرم بزرگتر شدی!!! هم شیطونتر شدی هم قیافت مردونه تر شده باور کن! امروز با بابایی و مامان ناهید رفتی واکسن زدی ...مامان ناهید می گه که مثل یه مررررررررررد  گریه کردی!!! یه ذره ..... قربونت برم عزیزم که یکمی هم درد داشتی و عصری  یکم گریه کردی و ناله کردی خدا رو شکر تا الان تب نکردی ولی قسمت سختش  نصف شبه ..ببینیم چی می شه کاش تب نکنی اصلا"... خوب می ریم سراغ قد و وزن و دور سرت... قد 65/5         وزن 7600          دور سر 43  &nb...
4 شهريور 1392

یک روز بد.....

سلام مامانی الان لا لا کردی عسلم و مامان از فرصت به دست اومده برای نوشتن تو وبلاگت استفاده می کنه گلم بذار برات بگم که امروز  چقدر خستم کردی  از کت و کول افتادم  برای اولین بار تو زندگیت بی دلیل چند ساعت پشت سر هم گریه کردی  من  هم هر کاری که به دهنم رسید انجام دادم ولی تو  بهتر که نمی شدی هیچ شیونهات بیشتر هم می شد ...اول گفتم  پوشکت کثیفه لابد! عوضت کردم بعد که گریه هات ادامه پیدا کرد گفتم لابد گشنته بهت شیر دادم و باز هم فرقی نکردی گفتم شاید زیادی شیر خوردی دل درد داری یا دل دردایی که 2 ماهه دست از سرت برداشته دوباره برگشته!(یه چیزی مثل بازگشت گودزیلا!) گریپ میکسچر بهت دادم  بعد ک...
4 شهريور 1392

ویروس!

عسلم یه مدت بود که نمی تونستم بیام وبلاگت ....علتشم ویروس خانمان سوزی بود که به وسیله ی بابای عزیزت افتاد به جون لب تاب و ویندوزش رو نابود کرد !و ما تا همین الان اسیرشیم!چون من همین الان یه تصویر افتضاح و بد ریخت از صفحه ی روبرو م دارم  که به علت نصب نشدنه کارت گرافیکیه!  امیدوارم زودتر حل بشه ! بگذریم بذار یکم قربون صدقت برم ....عسلم...نانازم....جیگمله مامان  الهی من فدات بشم....خوب بریم سراغ بقیه ی موضوعات! مشروح اخبار ! مامان ناهیدن داره میاد تبریز هورررررررررررررررا ... آخه شما 5 روز دیگه واکسن داری و من استرس دارم! یه وقت فکر نکنی به خاطر آمپولیه که قراره به شما بزنن!نه عزیزم استرس اون شبی رو دا...
4 شهريور 1392

یه روز خوب!

گل پسر نازم الان با باباییت 2 ساعته که خوابیدید و من بعد از مدتها یه نفس راحت کشیدم افتادم به جون خونه و  اونطوری که دلم خواست  سوراخ سنبه ها رو تمیز کردم و کارهای عقب افتاده ای که به خاطر وجود مبارک شما نمی تونستم انجام بدم یعنی فرصت نمی شد, انجام دادم. (البته انجام میدادم ولی سنبل می کردم چون شما همش تو روز بیداری )......آخـــــــــــــــــــــــــی بعد از مدتها حس خوبی نسبت به خونه بهم دست داده! از تو چه پنهون از وقتی مدل خونه رو عوض کردیم اصلا" یه جوری شده بودم  چند روز پیش هم به بابات گفتم که من از مدل خونه خوشم میاد ولی مدل قبلی رو دوست داشتم! قیافه ی بابات  در اون لحظه قیافه ی من در اون لحظه ولی بابات زی...
4 شهريور 1392