آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

خیییییییییلی شیطونی

1392/6/4 1:31
نویسنده : شهرزاد
853 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانمقلب

گل مامان الان  بعد از کلی شیطونی و سر و صدا و جیغ  و قهقهه و نق زدن خوابیدی  و من و بابا در سکوت شب نشستیم به کارامون می رسیمهیپنوتیزم  بابات داره برای امتحان نظام مهندسی که آخر اسفند برگزار می شه درس می خونه یول(این امتحان رو مهندسین عمران میدن تا ناظر بشن)  و من دارم برای تو می نویسم ...بغل خیلی شیطونی پسرم یعنی الان که هنوز نمی تونی راه بری اینی وای به روزی که راه بری!!! به کنترل و ظرف میوه علاقه ی زیادی داری   به طوری که وقتی تو بغلمی جیغ می زنی و خودتو هول میدی طرفشون که یعنی منو ببر پیششون تا نزدیکشون می شم با 2 تا دستت می خوای بری زو میز و میوه برداری .. دیگه یک لحظه هم نمی تونم از کنارت برم چون گریه می کنی و بازی می خوای یعنی اگه پیشتم بشینم گریه می کنی و نق می زنی که باهات بازی کنم  تا شب بشه خیلی خسته می شم حتی وقت نمی کنم دستشویی برم خجالتیا صورتمو بشورم آخچون تو باید منو ببینی ! و من باید کنارت باشم. غذا رو از شب که بابات هست باید آماده کنم  وگرنه بی غذا می مونیم.یه مدت بود که  ساعت 12 یا 1  ظهر حد اقل 1 ساعت می خوابیدی و میذاشتی من به کارام برسم ولی الان نهایت چرت زدنهات تو روز به 2 ساعت هم نمی رسه  افسوسجدیدا" شبها  برای خوابوندنت هم دارم دچار مشکل می شم چون تا آخرین لحظه در حال خنده و بازی هستی و اون چشمای خوشگلت تا آخرین درجه بازن !هیپنوتیزم خدا به خیر بگذرونه عزیزم نکنه بیش فعال باشی!؟گریه.......

امروز هی از بغل بابایی دستاتو دراز می کردی طرف من و میومدی بغلم بعد از بغل من دستتو به طرف بابات می گرفتی و می رفتی ببله بابایی از این کار خیلی خوشت میاد و من و بابات هم کلی لذت می بریم راستی 3 روزه که به جز شیر م که از اول فقط همونو بهت میدم  1 قاشق چای خوری لیمو شیرین هم بهت میدم می دونم کارم درست نیست ولی فکر کنم برای شکمویی مثل شما چندان اشتباه نباشه هر چند شما عاشقشی و وقتی قاشق رو می بینی ذوق می کنی و دست و پا می زنی و دهنتو باز می کنی ولی وقتی آب لیمو می خوری  بعد از 5 دیقه بالا میاریش!ابرو مامان ناهید گفت بهت ندم یا اگه میدم شکمت خالی باشه  در ضمن می خوام حریره بادوم رو شروع کنم ! بازم می دونم زوده ولی واقعا" عذاب می کشم می بینم من و باباییتو با چه حسرتی موقع خوردن هر چیزی نگاه می کنی و آب از دهنت راه میفته و لبتو مک می زنی و البته گریه می کنی  کلا" تا حالا مادر خوبی بودم و بهت جز شیر حتی آب هم ندادم همونطور که دکترها می گن ولی دیگه بسه می خوام بد باشم!یه ذره بهت حریره بادوم می دم باشه!؟راستی امروز صبح  به طور کامل از پشت به شکم غلت زدی هر چند من قبولش ندارم   چون بالش زیر سرت بود و این حساب نیس! خوب مامانی دیگه میرم لالا کنم تا فردا هم یه روز طاقت فرسا رو با شما آغاز کنیم  شبت بخیرماچ

 

راستی امروز وزنت کردم 7900 شدی کپل من

این عکس هم برای چند روز پیش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ناهید
19 بهمن 91 13:45
اگه این شیطنت ها نبود مادر و پدر شده بی مزه میشد.بچه سالم باید شیطون باشه.


بله بله
شهناز
20 بهمن 91 2:30
اي بابا!
تازه اولشه خواهر!!!!

می دووووونم
مرجان مامان آران
20 بهمن 91 18:56
هزار ماشالاااااا که خوب وزن میگیره نده حالاااااااااااا عیبی نداره ارانم همینجوری بود
خدا حفظش کنه عزیزم خیلی بلا شدی پسر عسلیییییییییییییییی
پیش ماهم بیایددددد


مرسی مرجان جون که نظر دادی آره هنوزم ندادم بهش تا ببینیم چی می شه من همیشه میام دیدنه آران تپلی منتها فرصت نمی کنم نظر بدم الان میام دیدن پسمله نازت