اولین سفر هوایی!!!+ددر رفتیم اونم چه ددری!
گلم عزیز دلم شنبه ی هفته ی دیگه من و شما بدون بابایی پرواز می کنیم میریم اهواز خونه ی خاله شهناز هووورااا بعد از اون شاید بریم اراک ! خدا بخیر بگذرونه دعا کن سقوط نکنیم! یه وقت فکر نکنی مامانی از پرواز می ترسه ها !!! نههههههه اصلا" ....خدا بگم چیکار نکنه این من و تو رو که از وقتی برنامه ی پیام اضطراری رو نشون داد من اینطوری شدم! جالب اینجاست که همون موقع ها که این برنامه رو نشون میداد با هواپیما به اجبار رفتم اهواز! بماند که با چه ترسی وارد هواپیما شدم تنهای تنها هم بودم نه بابایی باهام بود نه شما! اصولا" شما هنوز وجود نداشتی! چشمت روز بد نبینه مسیر 1 ساعته رو 7 ساعت ما تو آسمون...