عزیزم 1 ماهه شد
مامان فدات بشه پسرم...
امروز 1 ماهه شدی عسلم ...داری بزرگ می شی و اینو می شه تو نگاهت فهمید ...الان چند روز که منو میشناسی هر وقت میای پیشم آروم می شی و خودتو برای شیر خوردن آماده می کنی وقتی هم در حال گریه ای تا صدامو می شنوی آروم میشی ..با نگاهت همه رو تعقیب می کنی و به تلویزیون و لوستر و نور علاقه داری و با تعجب نگاشون می کنی بعضی از لباسات کوچیکت شدن و دل درداتم مثل قبل همچنان وجود دارن کاش زودتر از دست دل دردات راحت بشی مامانی
دیروز از اراک بر گشتیم و الان خونه ی خودمونیم گلم تو هم با گریه وارد خونه شدی ولی وقتی چشمت به خونه افتاد ساکت شدی و شروع کردی به بررسیه خونه و همه جا رو با دقت نگاه کردی قربونه نگاههای خوشگلت ...جدیدا" هم ساعتهای بیداریت تو روز خیلی زیاد شده و در عوض شب ها ساعت 1 یا 2 با خودمون می خوابی و ساعت 7 بعضی وقتهام ساعت 5 شیر می خوری اونم به زور من که بیدارت می کنم ...البته دیشب تا ساعت 3 دل درد داشتی و آخر سر به زور سشوار خوابوندیمت ولی در عوض دیکه بیدار نشدی تا 8 ..