آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

باز هم اراکیم....و ماجراهای این روزهای ما !

1393/8/14 18:33
نویسنده : شهرزاد
1,610 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزممحبت

همچنان اراکیم.....و داریم به نانا زحمت میدیم! ضمن اینکه شما همش داری می ریزی و می پاشی و پر حرفی می کنی ....برنامه ی سفر داریم با نانا به کاشان  ....که اگه بشه آخر هفته ی دیگه میریم

روزهای گذشته رو همش تو خونه بودم ...البته یک بار رفتم بیرون ولی دیگه دلم نخواسته برم بیرون و گاهی وقتها شما و نانا میرید بیرون با هم  دو بار هم با نانا و بابا وحید رفتید پارک و گردش من ولی نه ... خوب صورتم رو دوست دارم ! هیچ بعید نیست اینجا هم اسید پاشی بشه ...به این می گن یه جامعه ی  امن ...اون یه بار هم که رفتم بیرون برای خودم مانتو خریدم منتها نه اون مانتویی که  مطابق میل اسید پاشهاست اون چیزی که خودم دوست داشتم خریدم  ...بگذریم  اینجا وبلاگ من نیست وبلاگ توی و مسایل مربوط به تو فقط خواستم بدونی وقتی تو این سن بودی ما کجا زندگی می کنیم و شرایط اطرافمون به چه شکلیه همین.

دو هفته ای هست که  دندون در آوردی عزیز دلم و حسابی  از دهنت آب میاد بعضی وقتها هم با گریه بیدار می شی تا الان 17 تا دندون داری و یکی دیگه هم داری در میاری چون مدام داری میخارونیش  و نق می زنی بعضی وقتها هم با گریه بیدار می شی ...ازت می پرسم چیه مامانی دندونت درد می کنه می گی بله و گریه می کنی

این روزا خیلی بهم وابسته شدی و همش  میگی بشین پیشم ...حتی دستمو می گیری و  نمیذاری از پیشت تکون بخورم و اگه کاری داشته باشم و بخوام بلند بشم  عصبانی می شی و الکی گریه می کنی   حتی وقتی کارتون می بینی هم به من می گی بیا بشین پیشم  و کلی داد و بیداد می کنی که بشینم کنارت .... جاهای مورد علاقت تو خونه ی نانا ...یکیش انباریه که همش میری از توش وسایل رو میاریبیرون و خونه رو مثل میدون جنگ می کنی . یکی دیگه از جاهایی که دوست داری ...پشت در اتاق خوابهاست که وقتهای که کار خلافی می کنی اونجا می شه پیدات کرد در حال خرابکاری

حرفهایی که این روزا زیاد می زنی و سرمون رو می خوری :

تا می خوایم بخوابیم گزارش میدی و می گی (پتو بکشم بخوابم) و انجامش میدی

وقتی شب می شه میای گزارش میدی که (شب شده تاریک شده)

صبح که می شه میگی (سلام.صبح بخیر .مامان پاشو .صبح شده.آفتاب اومده )

وقتی غذا می خوری می گی(دست درد نکنه)

در کل به گزارش دادن خیلی علاقه داری مثلا"  ...می گی ...(آراد بشینه کارتون ببینه...مامان وفت(رفت)...آراد فردا بره پارک)

وای از حموم رفتنت!  اوضاع خیلی بد شده و حموم یه چیزی مثل هیولا شده برات ...نه چی دارم می گم تو که از هیولا نمی ترسی! تا میگیم بریم حموم جیغ می زنی و نه نه کنان با گریه فرار می کنی ...قبلا" از حموم بدت میومد ولی نه تا این حد ....برای شستنت پدرم در میاد چون همش داری شیون می زنی و در حال فراری ...می گی نه مامان ...نشور ...تموم شد؟ نشوووووووووور....بعد که حموم تموم می شه اصلا" انگار نه انگار چند دقیقه ی قبل چقدر شیون زدی و اشک ریختی از اون همه گریه و اذیت فقط  سکسکه برات می مونه و یه خنده ی نمکی  از سر خوشحالی و با ذوق می گی تمیز شدم؟ و میری پی کارت خوب خستگیشم برای من می مونه !

اگه نخوای کاری رو بکنی می گی مریضم...! اولین باری که تمارض کردی و گفتی مریضی من و نانا این شکلی شدیمتعجب

هی با خودت می گی دهن دارم گوش دارم چشم دارم ...دوتا چشم ! بعضی وقتهام عکس می بینی دهن و دماغ و چشم و گوش اونو مورد بررسی قرار می دی

خلاصه همش داری همه چیز رو بلند بلند بررسی می کنی و اجازه می گیری ...میای میگی مامان تبلت بردارم؟ تا وقتی اجازه ندم برش نمیداری بعد که اجازه میدم با خوشحالی برش میداری  و میری یه گوشه می شینی "می گی بشینم بازی  تنم(کنم) "

وقتی نانا پانی رو آورده بود پشت سر پانی راه افتاده بودی و مثل اون راه می رفتی بعد که پانی وایساد برگشتی بهش می گی پانی برو ...بروووو..آراد بیاد  و تا زیر تخت نانا اینا هم دنبالش رفتی !

در حال حاضر عاشق کارتون نمو و رتتوییل (موش سر آشپز) هستی و با ب اسفنجی و هیولاها رو چند روز یه بار می بینی ولی موش و نمو هر روز باید چند بار ببینی

اگه دعوات کنم همه رو خبر دار می کنی و به همه با جزییات گزارش می دی ...میری میگی نانا جون ...مامان دعوا ترد...هل ترد ....زد! به هل دادن  میگی هل کرد! ...بعضی وقتها هم که یه کار بدی می کنی و حسابی دعوات می کنم عصبانی می شی و با داد و پا کوبیدن میری بلند داد می زنی مامان دعوا ترد ...و الکی گریه می کنی تازه بعدش هم میای به من می گی مامان دعوا کردی ! هل کردی و آدم رو دچار عذاب وجدان می کنی!

هر وقت می بینی   لب تاب یا تبلت  ارور میده برای نداشتن شارژ داد می زنی" مامان  شارژ نداره " ببین! شارژ نداره"

وقتی پانی می رفت ازش می پرسیدی کجا میری پانی؟ بعد خودت جواب میدادی میره بخوابه

نمی دونم قبلا" گفتم یا نه ...همش می گی ترسیدم و فرار می کنی خودتم میگی "فرار کردم"

کلا" جون دوستی تا میای رو صندلی می شینی می گی مامان شهساد نشستم می گم آفرین  می گی مامان شهساد نیفتم؟!سکوت

میای می گی "توپ دیگه بده"   دو تا توپ داری خونه ی نانا ولی وقتی می گی توپ دیگه بده یعنی توپ بزرگ نانا رو بهت بدیم که با نانا بشینید روش و بالا و پایین بپرید

همش تو خونه  نبال یکی می گرد ی اگه من نباشم دنبال من می گردی می گی ...مامان شهساد تدایی(کجایی)مامان شهساد؟ اگه پیدام نکنی بلافاصله می گی قایم شدی؟ و در به در می گردی  دنبالم و هر چقدر بیشتر طول بکشه صدات  همراه با بغض می شه ...اگر هم که دنبال نانا بگردی می گی...نانا جون تدایی نانا جون؟ بعد که به نتیجه نرسی می گی صمانه(صبحانه) می خوری؟ و میای تو آشپزخونه

امروز پانی رو تشویق می کردی گازت بگیره می گفتی پانی گاز بگیر ...

شبها موقع خواب باهات مکافات دارم چون دوست داری بری تو تخت نانا بخوابی  به من می گی..تخت نانا بخوابم" می گم باشه میای می گی شیر بده و شیشتو میگیری بدو بدو میری پیش نانا با چراغ روشن می خوابی مثلا" و شیر می خوری بعد که میام چراغ رو خاموش می کنم می گی ترسیدم و سریع میای دوباره روشن می کنی منم می گم بیا پیش من بخواب می گی نه نانا بخوابم ...بازم که اصرار می کنم می گی آراد خوابه ...می گم پس این کیه داره با من حرف می زنه می گی نی نی! ستایش!(دختر همسایه پایینی!) وقتی اینو گفتی  این قیافه ی من بود تعجب

شب موقع خواب یادم رفته بود عوضت کنم خودت بهم می گی بو میدم! سریع یادم افتاد عوضت  نکردم!

میای می گی دندونم سیاه شده مسواک بزن! بازم من تعجب اینم شما زیبا

راستی شیرت رو کم کردم ...اگه قبلا" 3 تا شیشه( هر شیشه 300 سی سی )در   روز می خوردی معادل یه  پاکت شیر  در روز می خوردی الان نهایت دو تا شیشه و خیلی وقتها هم 1 شیشه شیر پاستوریزه ی کم چرب بهت میدم ...دلیلشم اینه که متوجه شدم شیر زیاد خوب نیست و برای سن شما 1 لیوان و نیم کافیه تازه با توجه به اینکه مصرف دوغ و ماستت بالاست همین هم زیاده و ضرر داره 

منتظر یه خبر خوبم که اگه فردا خبر خوب بهم برسه اینجا بهت می گم اگه نه که هیچی !سکوت

بریم سراغ عکسات

اول از همه عکسای چیزایی که برات خریدیم یا کادو گرفتی

این گاو رو برات از جاده ی شمال گرفتیم  من که خیلی دوسش دارم تو رو نمی دونم خندونک

این شلوار لی تو پشمی رو هم برات از آستارا خریدیم خیلی بهت میاد

اینم پشتش

این لباس خوشگل رو هم برات از نور(فروشگاه تعطیلات خریدیم ) خیلی بهت میاد و من عاشق رنگشم جنسشم مخملیه

این بارونیه خوشگل رو هم عمه ی من از آمریکا برات سوغاتی آورده بود و پیش نانا گذاشته بودش دستش درد نکنه خیلی خوشگل و راحته قشنگ هم اندازته

این کفش قشنگ رو هم نانا و بابا وحید یه روز که برده بودنت بیرون برات خریده بودن خیلی هم دوسش داری و تو خونه هم می پوشیش

یه شلوار تو خونه هم از آستارا برات خریدیم که ازش عکس ندارم منتها تو عکسای خودت  تنته و می تونی ببینی

هنوز از اراک برات لباس نخریدم منتظرم بابات بیاد با هم بریم خرید وقتی خریدیم عکسشو میذارم برات

حالا بریم سراغ عکسای خودت

اینجا تازه رسیده بودیم اراک و نانا یکی از لباسهای دخترونه ای که بافته رو تنت کرده بود

اینجام داری خودتو تو آینه می بینی و ذوق می کنی

اینم لباس از روبرو تو که یجا بند نمی شدی تازه گاوه رو دیده بودی و از شاخش می گرفتی دور خونه می چرخوندیش برای همین تار شدی

اینم آیلین خوشگله که آخر همون هفته ای که تازه رسیده بودیم اومدن پیشمون (تو پستهای قبلی توضیح دادم)

صندلیهای آشپزخونه رو آوردید وسط خونه و ...دلخور

اینجا هم داشتیم با خالت اینا می رفتیم سر خاک مادر بزرگ من و از اونجا هم رفتیم حامی

اینم آیلین خانوم

اینم تو فروشگاه حامی  ...ببین چه لمی دادی

اینم بابا وحید و نانا جون و خالت البته شوهر خالت (دایی مصطفی هم بود ولی تو عکس نیست)

انگار از سبد گردی خسته شده بودید!

اینجام رفته بودیم خونه ی مامان بزرگ من

رفته بودید پیش پرنده های مامان جون وایساده بودید

بس که تکون می خوری عکسات خراب می شه

داشتید نقاشی می کشیدید

مقادیری هم تی وی دیدی

یک روز در تراس نانا اینا

در حال بازی با نانا

اینجا هم داشتی با نانا می رفتی بیرون

 و وقتی برگشتید

در حال دیدن کارتون و دست در پوشک!

اینجا هم از حموم اومده بودی و داشتی کارتون میدیدی

روزی دیگر و کارتونی دیگر!

یه روز دیگه خونه ی مامان بزرگ من

مامان بزرگم و شما ...کلی دوستت داره  هیچ کدوم از نتیجه هاشو به اندازه ی شما دوست نداره

یه روز دیگه و دیدن کارتون منتها این بار روی صندلی که نانا برات خریده

این همون شلوار تو خونه ایه که از آستارا برات خریدیم  البته این باب اسفنجی هم از لاهیجان برات خریدیم

 و باز هم تماشای کارتون

 

روزی با پانی

و دنبال پانی تا زیر تخت نانا هم رفتی

همیشه خوب بخوابی عزیزم

این دو تا عکس رو هم  فراموش کرده بودم الان اضافه می کنم

 

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (3)

♥مرجان مامان آران و باران♥
19 آبان 93 18:16
ای جونممم عاشقتم هزار ماشالا چقدر عسل شدی میبوسمتون عزیزمممممم
شهرزاد
پاسخ
مرسی مرجان جونم به ما سر می زنی عزیزم
persian mom
21 آبان 93 0:39
عزيزم هزا ماشالله خيلي خوش زبوني ،عکسات همه خوشگل بودن ...سفر خوبي داشته باشين ...
شهرزاد
پاسخ
مرسی عزیزم
مهسا
25 آبان 93 2:51
سلام شهرزاد جون خیلی گشتم اون پستیو ک برات نظر گذاشتم پیدا کنم ولی موفق نشدم شرمندم عزیزم قرار بود بیام از مهدیار بنویسم نمیدونم ناشکری کردم عیدقربان ک خدا اینجور خواست نشونم بده ک بد از بدتر زیاده واقعا با تموم وجودم درک کردم بدتر از غربت ، کسالت و مریضیه.الان فقط از خدا سلامتی میخوام برای خودم شوهرم و بچم یادته گفتم عیدقربان رفتیم خونه یکی از آشناهای شوهرم؟؟؟خداییش اونروز اشکم دراومد چون مهدیار خیلی اذیت شد.همونجا بود ک اون ویروس لعنتی رو گرفت.چون چندتا بچه اونجا مریض بودن. خلاصه مهدیار اول تب کرد بعد استفراغ شدید در حدی ک با معده خالی هم بالا میاورد و بعد هم اسهال شدید جوری ک تموم تخت و فرش اتاقش پر شد خدا برا کافر نیاره سه روز لب ب غذا نزدم با این دیسک کمر مدام بچم بغلم بود از بیمارستان چیزی نمیگم ک فقط خدا میدونهه چی کشیدیم عزیزم مواظب آرادی باش ب تموم مادرا هم میگم داروی استفراغ قرص دیمیترونه البته مهدیار تزریقیشو گرفت ولی بعد دکتر برا روزای بعد گفت نصف قرصو تو قاشق با آب حل کنین هر 8 ساعت بدین بخوره برای اسهال هم مترونیدازول داد و یک شربت دیگه ک الان یادم نیست ولی اسهال مهدیارو قرص یوموگی ک آلمانی هست بند آورد.یکم گرونه ولی عالیه.مخمر خشک شده داره ک تو روده باعث توقف اسهال میشه.البته ما ماست پروبیوتیک و کیدی لاکت هم بهش میدادیم.هر یک ساچه کیدی لاکت رو تو یه پیاله ماست پروبیوتیک کاله میریختیم و تو 2 نوبت میدادیم بخوره.و ORS رو هم خدا رو شکر میخورد.روزی 2 پارچ کامل یعنی 8 لییوان بعبارتی 2 لیتر.دلم میخواد اون برگه ای رو ک منو شوهرم هر 15 min ب مهدیار دراو و... میدادیم و مینوشتیم برات اسکن کنم بخدا ک شهرزاد جون باور نمیکنی اینقده ORS و دوغ آلیس بهش دادیم ک تا چندروز بعد از خوب شدنش ب شیر لب نمیزد انگاری طعمشو فراموش کرده بود آخه دکتر گفت اصلا شیر گاو نخوره واسه اسهال خوب نیست یه مکمل روی هم بهش داد ک میگم دقیق یادم نیست خلاصه همون روز تو بیمارستان نذر کردم برای سلامتیش نمازمو سر موقع بخونم راسیتش یه مدتی خیلی کاهل شده بودم همش تو فکر تو و آرادی بودم خیلی ذلم میخواست بیامو برات بنویسم عزیزم الان انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد واقعا سبک شدم راستی دم کرده زیره سبز و چند تیکه نبات هم معجزه میکنه برا اینکه قدرت تحمل معده رو بالا ببره یه داروی خونگی هم به اسم جدوا هست ک باید یه قاشق تو آب جوش بریزی و تو 2 نوبت صبح و شب فقط ب اندازه یه قاشق چای خوری بدی بخوره اینم عالیه برای اسهالش وقتی هم استفراغش چند ساعت بند اومد باید برای شروع ب خوردن از محلول ORS شروع کنی چون الکترولیتای محلولشو معده راحت تر از حتی آب جذب میکنه اونو هم نباید یه دفعه بدی چون بچه عطش داره یه عالمه میخوره و خدای نکرده دوباره استفراغ..... باید به مدت 3 ساعت اول هر 10 min به اندازه 2 میلی لیتر بدی بخوره بعد یک ساعت ک بالا نیاورد هر 5min به اندازه 2 میل میدی و بعد هر 2 دقیقه 2 میلی بدی . برای شروع غذا خوردن هم ماست پروبیوتیک اونم فقط یکی دو قاشق برا شروع عالیه نمیدونم اصلا اینا بدردت میخوره یا نه ولی میخواستم هم تو تجربیاتم شریک باشی هم بدونی چی بهم گذشت خدا نعمت سلامتیرو ازمون نگیره واقعا بابت پرحرفیام شرمندتم آرادیمو ببوس
شهرزاد
پاسخ
ایشالا همیشه سالم باشه و دیگه این روزهای بد رو نبینی مهسا جون برای کسایی که مثل ما غریب و تنهان خیلی سخته بچه داری اونم بچه از نوع مریضش