آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

بقیه ی عکسهای شمال و غیره ....

1393/8/2 18:35
نویسنده : شهرزاد
2,270 بازدید
اشتراک گذاری

تولد  30 سالگیه حسین(شوهر دختر داییم) که توی حیاط ویلا گرفته شد

اینم  ترنم خانم که واقعا" خانم بود ...صدا از دیوار در بیاد از ترنم در نمیاد شایان ذکره که از شما 5 ماه بزرگتره

اینم حسین

هر کاری کردم به دوربین نگاه نکردی

اینجا حیاط جلوی ویلای ماست این ساختمونی که تو این عکسه ویلای سارا ایناست که درش اون طرف بود از پشت ماشین  یه راه داشت به ویلای اونا

اینم یه عکس دو تایی با بابا وحید (بابای من) و اون دری که پشت سر بابا وحیده در ویلای مای و شما هر روز صبح از این در میومدی بیرون و می رفتی تو حیاط ویلای سارا اینا که گفتم  از پشت ماشین سارا اینا که تو عکس بالاست راه داشت به حیاط اونا

همه ی فکر و ذکرت این بود که کبریت روشن کنی بذاری رو شمع

یه عکس دو تایی با بابا وقتی رفته بودیم تو فروشگاه هاش می گشتیم  ...توضیح لب غنچت هم اینه که : همش تو شمال لباتو این مدلی می کردی و منم دوست نداشتم تو هم نقطه ضعف منو پیدا کرده بودی و مدام این مدلی می کردی  البته الان از سرت افتاده خدا رو شکر !

اینم یه عکس دسته جمعی  بدون من !(عکاس بودم) خندونک

از راست به چپ

نانا و بابا وحید ...منا و محسن (دوستای حسین اینا که اصالتا" کاشانی هستن بانه زندگی می کنن)...بابا سعید و شما که رو برگردوندی! و حسین و سارا و ترنم

یک روز برای نهار رفتیم رستوران و شما همش اون جلو داشتی مانور میدادی! غذا هم که نخوردی خلاص!

و حتی ژیمناستیک  کار می کردی!

و وقتی هم که دعوات کردیم رفتی بغل بابا و قهر کردی!

غذاهایی که خوردیم

این مال بابا وحید بود

اینم مال نانا (البته میرزا قاسمی های خودم خوشمزه تر هخندونک

اینم غذای من بود که زیاد خوشم نیومد کباب ترشی که تو انزلی خوردم بهتر بود  ولی خدایی ته دیگش  حرف نداشتخوشمزه

اینم شما ککه جلوی در رستوران با گربه ها مشغولی و قشنگ نشستی تو آبها!

اینم عکسای دریایی

بعد از رستوران برگشتیم رفتیم جلوی دریا نشستیم  دریایی که ابری بود !و والیبال بازی کردیم که البته یه سگ مهربون اومده بود نمیذاشت بازی کنیم همش توپ رو می گرفت می رفت ما هم تصمیم گرفتیم باهاش  خرس وسط بازی کنیم با این تفاوت که سگه وسط بود شد سگ وسط هی می دوید توپ رو از ما بگیره ما هم بهم پاس میدادیم خیلی سگه خوبی بود کلی هم با تو دوست شده بود و تو هم نازیش می کردی

اینم همون سگه

اینم فرداش که هوا اینجوری بود و رفتیم تو آب

 

اینم ماهی که بابا وحید برات گرفته بود

من و بابایی بدون شما

این تیوپ حسین بود که من تصاحب کرده بودم خیلی حال میداد روش سوار می شدم با موجها بالا و پایین می رفتم برای خودم رفته بودم وسط دریا بابات اومد نجاتم دادخندونک

اینم تو ویلاست ...چون موهات می رفت تو چشمت نانا اینجوری برات بسته بود ...

این سی دی رو برداشته بودی با خوشحالی و نارنجی نارنجی می کردی چون رنگ نارنجی رو خیلی دوست داری

در فروشگاه

ترنم خانوممحبت

 

و برگشتنه در تهران سر مزار خالم که هوا سرد بود و بارون میومد و من پتو تن شما کردم همون پتویی که وقتی نوزاد بودی تنت می کردم منتها آن کجا که توش گم می شدی و این کجا که نمی تونستی باهاش راه بری چون کوچیکت بود و کلی بهت خندیدیم ... اون قرمزی رو صورتت هم جای نیش پش های شمالیه که 5 جای صورتت رو نیش زده بودن باد کرده وحشتناک هنوزم خوب نشده

بقیه ی عکسها که مربوط به اراکه پست بعد

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (12)

توپ لباسشویی Clean Ballz
2 آبان 93 21:33
قابل استفاده در انواع ماشین های لباسشویی محصولی ویژه برای شست شوی لباس بدون استفاده از مواد شوينده با كارايي منحصر بفرد و بسيار مقرون بصرفه دارای خاصیت ضد باکتریال و ضد حساسیت می باشد تبليغ شده بر روي شبكه هاي صدا و سيما 18000 تومان (ما هزینه آگهی های تلویزیونی را از مشتری نمی گیریم)
مامان سید عرشیا
2 آبان 93 23:39
آراد عزیز و نازم. ماشالله چه قدر بزرگ و شیطون شدی. دوست دارم توپولی ...
شهرزاد
پاسخ
مرسی دوستم
persian mom
3 آبان 93 18:11
اره پشه های اونطرفا همه جای بدن رومیزنه خیلی بدن/ چقدر اون عکسش ناز شدخ که موهاشو بستی با باباش داره قدم میزنه / هنوز نیومدی تبریز؟
شهرزاد
پاسخ
هنوز خوب نشده بازم تو اراک پشه ها بهش حمله کردن نمی دونم چرا ما رو نیش نمی زنن و اینکه انقدر جاش بزرگ می شه و بچم همش در حال خاروندنشونه ...نه بابا تبریز کجا بود حالا حالاها اراک هستیم در خدمت مامانم اینا
سعیده مامان آنیسا
3 آبان 93 18:59
شهرزاد جون آب دریا سرد نبود
شهرزاد
پاسخ
خوب یکم اولش سرد بود ولی بعدش عادت کردیم
ندا
5 آبان 93 10:27
سلام یه سوال داشتم میخواستم ببینم این بازی haydayفقط با وصل شدن به اینترنت قابل اجراست؟
شهرزاد
پاسخ
سلام بله ندا جون باید به اینترنت وصل شد البته من پیشنهاد می کنم کلا" بیخیالش بشی از کار و زندگی میندازدت من که پشیمونم ولی معتاد شدم بهش نمی دونم چه کنم!
تبریزی
5 آبان 93 17:19
سلام شهرزاد خانم .از اینکه از شهر ما تبریز خوشتون اومده بسیار خوشحالم فقط یه سوالی داشتم و اون اینه که چه چیز تبریز باعث شده شما از شهر تبریز خوشتون بیاد با جوابتون بیشتر خوشحالمون کنین مرسی
شهرزاد
پاسخ
سلامخواهش می کنم البته شهر شما نه شهر منم هست! خوب قبلا" فقط شوهرم تبریزی بود و تبریز زندگی می کردیم الان که پسرم هم تبریزی شده دیگه 100 در صد شهر منم هست ...البته من تو مطالب قبلیم یه مختصری راجع به دلایل دوست داشتن تبریز نوشته بودم ولی در کل من با مقایسه ی اراک و تبریز و البته یه سری از شهر های دیگه با تبریز کم کم به این نتیجه رسیدم چون هم شهر بزرگیه هم تمیزه و از همه مهمتر نسبت به شهر های دیگه ای مثل اراک مردمش خیلی به شهرشون تعصب دارن و این رو خیلی می دوستم ...
مامان آنيسا
11 آبان 93 16:42
شهرزاد جون ژله بستنی رو که تو تولد آراد درس کرده بودی برام خصوصی بزار میخوام تولد آنیسا درس کنم 19آبان هس مز رو خصوصی برات میزارم
مامان سینا
12 آبان 93 14:27
سلام شهرزاد جون یه زحمتی واست داشتم راستشو بخوای پسر من عاشق بازی my talking tom یا همون گربه ای که تو تو وبلاگت نوشتی هستش و متاسفانه این بازی از تبلتش پاک شده و از هرکی میپرسم این بازی رو نداره و خودمم از اینترنت نمی تونم دانلود کنم میشه شما فایل نصبی و فایل دیتادار این بازی رو واسم تو همین بخش نظرات بذارین و من بتونم به تبلت پسرم انتقال بدم و نصبش کنم ممنون میشم ازت .
شهرزاد
پاسخ
شرمنده دوستم من تلاشمو کردم نتونستم از اینجا برات بذارمش باز اگه سعید اومد پیشم بهش می گم ببینم شاید اون بتونه
مامان آنيسا
14 آبان 93 15:31
گلم رمز رو اشتباه زده بودم خخخخخ خصوصی گذاشتم برات
شيك پوش
15 آبان 93 13:29
با ما شيك پوش شويد: http://alizeshop.mihanblog.com
مامان مریم
15 آبان 93 17:24
از محرم رسید، ماه عزای حسین سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین التماس دعا
مامان مهدیه
17 آبان 93 12:34
شهرزادجون چرا دیگه پست نمیذاری نکنه تو هم رفتی پی مزرعه داری
شهرزاد
پاسخ
مرسی به یادمون بودی دوست جون آره دیگه از یه طرف مزرعه داریاز یه طرفم کم خواب شدن و کم خوراک شدن و شیطون تر شدن آراد تو خونه ی مامانم باعث می شه دیر بشه