از مشخصات جدید شما...+لاله پارک و کشف جدید!
گلم
این روزا خیلی شیرین شدی البته شیرین بودی شیرینتر شدی دیگه باهات نمی شه مثل بچه ها رفتار کرد همش نگات به صورتمونه که باهات چظوری بر خورد می کنیم! اخم می کنیمم یا نه! منتظر می مونی ببینی ما بهت اجازه میدیم یا دادی که سرت می زنیم از روی شوخیه یا واقعیه! اگه واقعی باشه سرت رو میذاری رو زمین و مثلا" گریه می کنی برای بدست آوردن چیزی که می خوای بعد که بی محلی و اخم می بینی مثل یه شیر خسته و زخم خوردهدمت رو میذاری رو کولت و میری سراغ بازیت البته به شکل همیشگی ! یعنی همچنان چهار دست و پا! بله شما دیگه حتی نمی خوای بدون گرفتن جایی وایسی حالا راه رفتن که جای خود دارد! نانا می گه شاید خدا دلش برات سوخته! دیده این وروجک اگه بخواد راه بره دیگه ازت چیزی نمی مونه گفته بذار راه نره! حالا تا کی ! با این وضعی که من می بینم اگه تا 2 سالگی راه بری باید خدا رو شکر کنیم! تازه کاشف به عمل اومده که عمه ی عزیزت 2 سالگی راه افتاده! احتمال میدیم به عمت رفته باشی!
البته ما که مشکلی نداریم فقط یه کمر درد کوچولویی گرفتیم و بس! که هی داره بزرگتر می شه چون شما تو این چند روز که خوب غذا می خوری 200 گرم دیگه به وزنت اضافه کردی و این یعنی اضافه شدن 200 گرم دیگه به کمر من و بابات!
از کارات بگم که روز به روز منو متعجب تر می کنه چون فهمیدم حافظه ی خیلی خوبی داری پسر گلم
سی دیه عمو پورنگ و کامل حفظی و این رو قبلا" هم گفته بودم ولی امروز صبح فهمیدم خیلی بیشتر از چیزی که من فکر می کنیم حفظی! تو یه قسمتش که مربوط به پیشنهادهای عمو پورنگه یه جفت دست پر توان میاد می شه رهبر ارکسر و عمو پورنگ هم در قندون رو باهاش می خونه امروز صبح که از خواب پاشدی همینطوری دستامو مثل اون تکون دادم سریع گفتی قن! در! منظورت همون در قندون بود آخه یاد گرفتی به قند می گی قن و در کل تا جایی قند می بینی با قندون قن گویان می دوی طرفش تا دستت رو بکنی توش و یا بخوریش حتی! بعد برات یکی از آهنگهای عمو پورنگ رو اولش رو خوندم که می گه عمو عمو جون زنجیر منو بافتی اومدم بقیشو بخونم خودت جواب دادی ب(ba) کلی گرفتم ماچت کردم عسل همشم که می خوای عمو ببینی و دیگه کامل می گی عمو چون قبلا" می گفتی عم و اگه ببینی کسی برات نمیذاره خودت دست به کار می شی میای رو مبل از جای کنترلها کنترل رو بر میداری می گیری سمت تی وی ! بعد که می بینی نمی شه می پری پایین میری خود سینما خانگی رو از جلو روشن می کنی ! صداشم تنظیم می کنی! البته در حد زییااااااااااااااااااااااد و ما مجبور می شیم خودمون وارد عمل بشیم و برات بذاریمش هر آهنگی شروع می شه شما قبلش بهمون می گی چیه از هر آهنگ یه تیکه بلدی بعضی وقتها هم هوس یه آهنگ خاص رو می کنی و هی می گی همون رو بذاریم مثل امروز که همش می گفتی در ...قن...قن...در! و تا برات میذارم بالا و پایین می پری و می رقصی و دستات رو مثل عمو پورنگ تکون میدی ...حتی وقتی یه آهنگ به تهش می رسه و بعدی هنوز شروع نشده می گی بهمون که آهنگ بعدی چیه ! عصری تو اتاقت بودی برات سی دیه حسنی رو گذاشته بودم یه آهنگی داره که تو بهش می گی ماه ... چون تو یه پسر بچه اولش می گه سلام ماه قشنگ ... وقتی آهنگ قبلیش داشت تموم می شد زود از اتاقت اومدی بیرون ماه گویان! من گفتم این چی داره می گه بعد دو زاریم افتاد خلاصه که اینم یه خصوصیت دیگته که من کشف کردم حافظه عالییییییییی
راستی یکی دو هفتس بهت می گم ماهی شو لباتو شکل ماهی می کنی و صدا در میاری!
عزیزم ...دیروز با دوستامون که اسم دخترش یاسمین قرار داشتیم تو لاله پارک ...شما اولش چون از خواب پریدی (یا در واقع بیدارت کردیم به زور ! ) همچین خوش اخلاق نبودی در واقع بد اخلاق بودی و همش می خواستی بیای بغلم ولی به مرور بهتر شدی یاسمین کوچولو هم مثل همیشه بچه ی خوب و آروم و خوش خنده ای بود و تو کالسکش لم داده بود بعد از خرید دوستامون پیشنهاد دادن همونجا غذا بخوریم ! من زیاد موافق نبودم چون دو تا جا داشت مثل کافی شاپ دیگه ! چه غذایی!!!!
اما بعد از اینکه سوار آسانسور شدیم و رفتیم طبقه ی سوم که تا حالا من و بابات نرفته بودیم ( من فکر می کردم آخرین طبقه شهربازیه!)دیدم وارد یه جایی شدیم پر از فست فود و بستنی و خوراکی ...باورم نمی شد این همه ما رفته بودیم اونجا و نفهمیده بودیم همچین جایی هم داره! خلاصه غذای خوشمزه ای خوردیم و عکس یادگاری هم گرفتیم و بر گشتیم خونه
اینم عکسات
چند روز پیش عینکی رو که تو 6 ماهگی برات خریده بودم و اون موقع اصلا" دوسش نداشتی گذاشتم رو چشمت اولش نمیذاشتی بذارم و هی صورتت رو می کشیدی عقب ولی وقتی گذاشتم انقدر خوشت اومده بود که برش نمیداشتی و با همون عینک تو خونه راه می رفتی و بازی می کردی
عاشق این عکستم(پایینی) انگار ژست گرفتی
اینم حال و روز ما !
اینم دیروز تو غذا خوری ها!و نگاه متعجب شما !
اینم یاسمین خانم 4 ماه و نیمه یا حتی 5 ماهه!اولش تو غذا خوری خواب بود
بعد بیدار شد
و اینم عکس باباها و نی نیها