آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

لحظات فراموش نشدنی....راه رفتن

1392/9/7 19:09
نویسنده : شهرزاد
856 بازدید
اشتراک گذاری

 ٦/٩/٩٢ یک روز تا پایان 14 ماهگی

گلمبغل

 

شما دیروز راه افتادی گریهباورم نمی شه گریه اصلا" فکر نمی کردم حالا حالا ها راه رفتنتو ببینم  عاشقتمممممم

حالا ماجراش

دیروز صبح یهو به ذهنم رسید  به وسیله ی یخجال  شما رو راه بندازم! حالا چطوری؟! خوب در یخجال رو باز  کردم و شما رو نزدیکش وایسوندم و ولت کردم ! شما محو محتویات داخل یخجال شدیو مدتها وایسادی! همین کار رو چند بار تکرار کردم! حالا بماند که یخجالم سرویس شد از بس آهنگ زد ! ولی برای راه افتادن شما یخجال چه اهمیتی داره! خنثی بعد از اینکه کلی وایسادی و کم کم متوجه شدی که می تونی وایسی و دیگه اصلا" نمی ترسیدی و نمی شستی تصمیم گرفتم یکم دور تر واسونمت و با تشویق و ترفند وسایل رنگی رنگی راه بندازمت ! بله! موفق شدم و شما بار اول 1 قدم برداشتی و من رو از خوشی کشتی ! بعد دو قدم بعد 3 قدم بعد 4 قدم و همینطور بدون ترس و راحت راه می رفتی ... بعد از اون دیگه بیخیال یخجال شدم و آوردمت جلوی تی وی بازم تا مدتها وایمیستادی و تی وی میدیدی و برای رسیدن به تی وی راه افتادی تا 4 الی 5 قدم به راحتی راه میری تا اینکه شب شد ...از اونجایی که شبها شیطنتت به آخرین حدش می رسه بازیت گرفت ! منم شما رو نزدیک مبل وایمستوندم و صدای هیولا در میاوردم و شما نه تنها 4 قدم راه می رفتی که 4 قدم رو برای فرار از من و رسیدن به مبل می دویدی ! و البته جیغ هم می کشیدی! هر وقت هم دلت می خواست می نشستی و دوباره خودت بدون گرفتن جایی بلند می شدی ...من و بابات دیروز خیلی خوشحال بودیم هنوزم هستیم چون امروز هم بهتر از دیروز راه میری البته هنوز خودت تصمیم نگرفتی راه رفتن رو    جایگزین 4 دست و پا رفتن  کنی و همچنان 4 دست و پا میری و من باید وایسونمت تا تصمیم بگیری راه بری ولی این همون استارت اولیه بود که برات زدیم خدا رو شکر که راه افتادی ...نمی دونی تماشای راه رفتنت چقدر لذت بخشه  ازت کلی عکس گرفتیم البته بیشترش تو گوشیه باباته ولی  یه ذرش هم تو گوشیه منه  که برات میذارم ...همین که فهمیدی راه رفتن ترس نداره بزرگترین  اتفاقیه که باید میفتاد و شما با دویدنت نشون دادی که مدتها بوده که می تونستی راه بری منتها محتاط بودنت این اجازه رو بهت نمیداده ..ایشالا تا ماه دیگه که می خوایم بریم اهواز خونه ی خالت بتونی کامل راه بری و همبازیه خوبی برای آیلین باشی...جالبش اینه که دیروز یاشار(پس عمت ) هم بالاخره چهار دست و پا  رفتن رو شروع کرده ..

یه سری کارا بود که یادم رفته بود برات بنویسم و راستش الانم یادم نمیاد هر وقت یادم اومد میام می گم برات

اینم عکسات

این عکسها مال چند روز پیشه و لباسیه که گفتم برات خریدیم البته فقط بلیز رو  و من خیلی دوسش دارم چون خیلی به شما میاد ..

تو عکس پایین داری تی وی می بینی

کم کم حوصلت سر رفتو ...

وقتی آراد محو تی وی می شه ...و سرش هی میره عقب و عقب و عقبتر!

یک عکس عالی از یک زمان عالی! وقتی آراد زور می زنه! (گلاب به روتون )

قربون خندیدنت عزیزم اینجا خیلی شکل من و بابام شده قیافت اون لبخندت که عین خودمهاز خود راضی

اینجا هم لحظاتی از ایستادن و راه رفتن شما در آشپزخانه دلیل تار شدن عکسها  راه رفتن شماست

عاشق این قیافتم یعنییییییییخندهماچ

اینجام لحظه ی رسیدن به هدف

 



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

ناهید
7 آذر 92 22:42
مبارکت باشه عزیزم از این به بعد شیطنتهاش 2 برابر می شه.
شهرزاد
پاسخ
واویلا
مامان اراد
8 آذر 92 18:10
مبارکه ولییییییییییییییییییییی عمرا دیگه یه دقیقه بتونی بشینی . در ضمن عکسی فیلمی چیزی از این دکور خونت بگیر چون دیگه یکی یکی یه چیزش کم میشه
شهرزاد
پاسخ
ای بابا ما که هر چی داشتیم نابود کرده بود مگه دیگه چیزی هم مونده!
هدیه
8 آذر 92 20:18
آفرین عزیزمبلاخره تصمیم گرفتی راه بری الان راحت میتونی بازی کنی با مامانی و بابایی مسابقه دو بزارین و شما برنده شی.. حسابی خوش بگذرونی عزیزم...مبارک باشه عزیز دلم..
شهرزاد
پاسخ
مرسی خاله ی مهربوووووون
رالیا
9 آذر 92 0:46
قدمهات استوار خوشگل خاله
شهرزاد
پاسخ
مرسی خاله
آرشیدا
9 آذر 92 1:45
وااااااااااااااااااای شهرزاد جون نگو دلم آب شد برعکس امروز این دومین خبر راه رفتن کسایی بود که دوسشون داشتم نفر اولی هم دختر خالم بود که از خوشحالی اس داد بهم دخترش راه افتاده و اینم دومیش خدا کنه سومیش دخمل من باشه قبون اون پاهای تپلیت برم خاله که بالاخره دلت اومد ازشون کار بکشیتبریک شهرزاد جون
شهرزاد
پاسخ
اون چند وقتش بود؟ لابد 9 ماهش بوده!آرادی دیر راه افتاد!البته هنوزم دلش نمی خواد با چهار دست و پا خدا حافظی کنه
محبوبه مامان الینا
9 آذر 92 9:30
قدمهات مبارک عزیزم لباسشم خیلی بهش میاد ماشاله
شهرزاد
پاسخ
مرسی خاله چشمات قشنگ می بینه
جیران بخشنده
9 آذر 92 15:34
مبااااارکه عزیزم ایشالا قدمات استوار باشه
شهرزاد
پاسخ
مرسی جیران جووون
مسیحا
9 آذر 92 23:19
ای جونم چه ناز شده گل پسر ، اولین قدمات هم مبارک باشه
شهرزاد
پاسخ
مرسی خانومی
مریم (مامان ثنا جون )
10 آذر 92 1:43
افرین مامانت را ببین چقدر خوشحاله فردا هم گریه هاش را ببین چون شیطنتات دو برابر میشه
شهرزاد
پاسخ
مریم جووون یعنی بد بخت شدیم رفت!
مامان آیسو وآیسا
17 آذر 92 16:53
سلام دوست عزیز گل پسرتون خیلی نازه ماشالله...من با اجازه لینکتون کردم ممنون میشم بهمون سر بزنی ولینکمون کنیwww.aysuaysa.niniweblog.com
شهرزاد
پاسخ
حتما" خانومی منم لینکتون می کنم مرسی که به ما سر زدید