تغییر دکوراسیون!
سلام خوشمل مامان
دیروز اگه بدونی بابایی چقدر مهربون شده بود !کلی کار انجام داد ....کلی هم منو دعوا کرد!که چرا کار می کنی تو بشین من همه ی کارها رو می کنم منم دزدکی به کارام می رسیدم ولی نمی دونم بابایی از کجا می دید!!! هی دعوام می کرد ولی کاش به حرفش گوش میدادم چون امروز نیم کیلو لاغر شدم!می ترسم شما هم وزنت کم شده باشه! بعد از 2 سال و 1 ماه که از ازدواجمون می گذره برای اولین بار خونه رو تغییر دکوراسیون دادیم...البته بابایی تغییر داد به مناسبت ورود شما تصمیم گرفتیم خونمون هم حال و هوای جدید و تازه ای به خودش بگیره و واقعا" هم خیلی تاثیر داشت من و بابا از دیروز همش با تعجب خونه رو نگاه می کنیم و با ورمون نمی شه اینجا خونه ی ما باشه!!!آخه خیلی عوض شده الان همه چیز آماده برای ورود شماس تا تشریف بیاری امروز وقت دکتر دارم تا تاریخ ورود شما رو بگه دعا کن قبول کنه 5 یا 7 مهر بیای نه دیرتر! آخه می دونی گلم 5 مهر تولد باباییه ...منم خیلی دوست دارم شما تو یه روز با هم متولد شده باشید!7 مهر هم خوب از نظر تاریخی قشنگه 91/7/7
ولی دیرتر خیلی ترسناکه !ممکنه شما یهو خودت دلت بخواد بیای! حالا کی می تونه اینو به دکترت بگه !!یعنی کی جرات داره!!
قبل بعد