آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

دندون دهم +کارای جدید+خرابکاریهای جدید

1392/11/15 0:52
نویسنده : شهرزاد
823 بازدید
اشتراک گذاری

نفسمبغل

اول از همه بگم انقدر هوا سرد شده که هیچ رقمه خونمون گرم نمی شه !استرس و من مجبور شدم شما رو با لباس کاموایی  تو خونه بگردونم ! همین الانش که لنگ ظهره منفیه 7 درجس ! خدا  تا شب به دادمون برسه! وای که چقدر دلم کرسی می خواد! من عاشق کرسیم دعا کن  زودتر یه خونه ی بزرگتر بخریم من قول میدم یه قسمتشو   به کرسی اختصاص بدم

از سرما بگذریم

چند روزی هست که دندون دهمت در اومده عسلم مبارکت باشه قلب ولی شما همچنان از دهنت به شدت آب میاد و سمت دیگه ای رو با انگشتات می خارونی  کی تموم می شن خدااااااآخ

این روزا دیگه کامل زبونمون رو می فهمی و من و بابات مجبوریم با هم پچ پچ کنیم تا شما یهو دور بر نداری ! مثلا" اگه یه چیزی رو دوست نداری اصلا" جلوت نمی گیم  تا تو بدتر نکنی بر عکس می گیم خیلی دوست داره !  یه روش جالب برای غذا دادن بهت یافتم! اصولا" اگه یکی بیاد فکر منو بخونه  همش در حال پیدا کردن راه حلی برای غذا دادن به شمام البته  شما خیلی غذا می خوری   ولی من یکم وسواس پیدا کردم تو این مورد !یکم که نه خیلی! تا جایی که نانا تو اراک می گفت بیا بریم پیش مشاور !ابرو

البته این روش به خود شما بر می گرده  کار خاصی ما انجام نمیدیم! چند روز پیش خونه ی مامان جون تبریزی بودیم و وقت غذا خوردن شما رسید در حالت عادی تو خونه ی خودمون ماشالا خوب می خوری ولی وقتی جایی میری و سرت گرم می شه به خصوص اینکه برنج آب کش باپه با ابعاد دراز! شما لب نمی زنی و اون موقعست که کار من در میاد! یه طبل بابا جون برات خریده بود قبلا" ها که اونجا مونده بود به بابات گفتم بیاد اونو بزنه شاید حواست پرت بشه و بخوری! ولی بدتر شد و هی می خواستی بری طبلرو بگیری و دهن قفل! تو یکی از این فرار هات نشوندمت باهات خیلی جدی حرف زدم! یول گفتم این قاشق رو می خوری بعد اجازه میدم بری پیش بابات! آقا جواب داد! شما یه دفعه یه نگاهی به من کردی و دهن بااااااااز تا آخرین درجه! و یه قاشق رو خوردی و من به عنوان جایزه گذاشتم بری بعد دوباره نشوندمت و گفتم دهنتو باز کن اینو بخور تا دوباره بتونی بری و باز هم دهن بااااااااز! قیافه ی من اون لحظههورانیشخندشیطان قیافه ی شما اون لحظهسبزقیافه ی بابات اون لحظهخنثی خلاصه برات بگم که از اون روز تا می بینم غذا کم خوردی یا یه قاشق مونده سریع نگهت میدارم و بهت می گم اینو بخور بعد برو و شما گوش میدی! می گم دیگه همه چیزو می فهمی نگو نه مژه

برات بگم که دیگه موهاتو دم اسبی که نه دم موشی می بندیم و خیلی بهت میاد بابات خیلی دوست داره که موهاتو ببندیم چند روز پیش ازم می پرسید نمی شه تو مدرسه موهاشو کوتاه نکنیم ! سبز ببین بابات برات چه خوابایی دیده ! ...تو خونه ی مامان جون تبریزی هم بستیم موهاو انقدر دوست داشتن همش بوست می کردن آخر شب دیدم لپات پر از جوشه ! انداختم گردن ریشهای بابات ولی خودمون که میدونیم از بس بوس مالیت کردن اینجوری شد چشمک

امشب خونه ی عمت دعوت شدیم  ...خیلی وقت بود نرفته بودیم خونشون چون سرش با یاشار گرمه و زیاد دیگه وقت نمی کنه مهمونی بگیره اکثرا" هم خونهی مامان بزرگ شماست و شما و یاشار اونجا همدیگرو می بینید حالا بریم ببینیم این دفعه می خوای چیکار کنی

راستی پریروز دیدم سرو صدات نمیاد ! اومدم تو آشپزخونه دیدم بلللللللللللللللله( کابینت داروها رو بلد شده بود )رفتی قطره ی آهن و مولتی ویتامینت که با هم قاطیه رو برداشتی وووووووووووووو همشو ریختی رو زمین خوبیش این بود که رو لباست نریخته بود !  هر چند یه بار دیگه این کار رو تکرار کردی و دفعه ی دوم رو لباست هم ریختی و دیگه لکش نرفت و من کلی غصه خوردم چون اون لباست رو خیلی دوست داشتم

کارای جدیدت

از وقتی از اراک برگشتیم میری تو کشو هندز فیری رو بر میداری و میذاری تو گوشت ! حالا از کی این کار رو یاد گرفتی؟! بله از نانا! نانا تو اراک هندز فیریه آی پادش رو میذاشت تو گوشت و شما انقدر ذوق می کردی و با دقت می شستی آهنگ گوش میدادی

چند وقت پیش دیدم  باز دوباره سرو صدات نمیاد اومدم دیدم وااااویلاااااااااااا چراغ خواب اتاق رو که از ترس شما پشت عسلی قایم کرده بودم برداشتی! حالا بماند که اون به اون سنگینی رو چطوری از اون پشت کشیدی بیرون ! بعد بلندش کردی و به زور داری میاری بیرون با خودت بازم بماند که چقدر از دیدن قیافت خندم گرفته بود ...حالا چی می گفتی ؟! آب بیده آب بیده! بله فکر کردی آب توش خوردنیه ! منم تندی ازت گرفتمش و شما گریههههههههههههههههههههه شیوننننننننننننن که آب بیده آب بیده !حالا عکسش رو میذارم ببین چیو می گم

چند وقتیه تا یه کاری رو دوست نداری بکنی یا ما از ت یه چیزی می گیریم یا نمیذاریم کاری رو که می خوای انجام بدی با اعتراض و شدت و پشت سر هم می گی نه نه نه

چند روز پیش هم بابا برای اینکه حرصت رو دربیاره اومد نشست پیشم  و این در حالی بود که تو هم اون طرفم بودی با عصبانیت بابا رو هول میدادی و می گفتی برو برو برو مثل جیگر تو کلاه قرمزی که هی حرفاشو تکرار می کنه تو هم هی تکرار می کنی کلی با بابایی بهت خندیدیم حسود

نمی دونم گفتم یا نه به قاشق اگه گفتی چی می گی؟! یکم فکر کن....بیشتر ..... بذار بگم بهش می گی آقا! و عاشق قاشقی تا می بینی می گی  آقا آقا و ما باید بهت بدیم

اینم یادم رفته بود به پنیر می گی دda!

دیروز هم دلت هوای بیرون رفتن کرده بود و رفته بودی چسبیده بودی به در و سعی می کردی با دستای کوچولوت لاشو باز کنی ولی نمی شد به من می گفتی با....یعنی باز کن

یه ماهی هم هست که وقتی چیزی رو دوست نداری تنت باشه می گی در و جالبه که وقتی می خوایم تنت کنیم هم می گی در یعنی تنم کن!

رقاص که بودی منتها الان یه رقاصی شدی بیا ببین تا آهنگ شروع می شه میدوی میای وسط دستاتو از هم باز می کنی از مچ می چرخونی و می رقصی جدیدا" پاهاتم داری بهشون اضافه می کنی البته همیشه پاهاتو تکی تکون میدادی ولی الان هماهنگ با دستات داری تکون میدی منم باهات می رقصم با دقت نگام می کنی و ازم یاد می گیری

تا می بینی دعوات می کنیم سرتو میندازی پایین و زیر چشمی نگامون می کنی... می دونی عاشق این نگاه کردنتم از قصد  این طوری نگام می کنی  که بیام بغلت کنم بچلونمت خوشمزه

می خواستم اینم بگم بهت که شما از اول حیوونها رو با هم قاطی نکردی هم می دونی سگ (آپو)چیه هم گربه (بیووو)و کاملا" از هم تشخیص میدی ولی جوراب و کفش و دمپایی همشون برات یه جورن و به همشون به زبون خودت می گی کفش دا!

قبلا" از تابت بالا و پایین می رفتی الان  خودت میری روش می شینی آهنگشم می زنی و با پات خودتو تاب میدی !خود کفا شدی رفتخنثی

به کشوهای دراورت علاقه پیدا کردی و یاد گرفتی چطوری بازشون کنی چون جور خاصی باز می شه و من خوشحال بودم که نمی تونی ولی مثل اینکه خوشحالیم به پایان رسیده ! میری کشوی بالایی رو باز می کنی و کلاه مورد علاقت رو میذاری سرت میای بیرون ! کلا" جای وسایل رو خوب یاد گرفتی میری لباساتو میاری می گی ددdada

  اینم عکسات

 

یه روز اومدم دیدم اینجایی!می دونی کجاست؟

بله روی ماشین...

زود گوشیمو آوردم و ازت عکس گرفتم  البته چون ماشین داشت حرکت می کرد به باباتم گفتم بیاد جلوی حرکت ماشین و بگیره

اینم یه خواب خوشگل

 

خواب با گیتار

خرابکاری در آشپزخانه

این عکس پایین هم مربوط به روزهایی می شه که من به هر روشی سعی می کردم شما یه قاشق بیشتر بخوری ! که اینجا به وسیله آب بازی در سینک  این کار داشت صورت می گرفت! چه روزای بدی بود! الان که همه چیز حلهنیشخند

اینم آراد خان ما در حال فضولی و این همون لباسیه که قطره ی آهن ریختی روشدل شکسته

موهای خوشگلتو ببین دم موشی شدهفرشته

عاشق این عکس پایینیم که داری خمیازه می کشی

الهی من فدای تو بشم که داشتم ازت عکس می گرفتم یهو خندیدی

بعد خودتو واسم لوس کردی

و بعد....

اینم نشستن جدیدت!

خوب پسری که شما باشید  شدیدا" به ولو شدن رو زمین و دور خودت چرخیدن علاقه داری ببین ...

اینم لم دادن جلوی تی وی به گیتارت توجه کن !

اینم چراغ خواب اتاق که برش داشته بودی

البته از مخفیگاهش که اینجا بود

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان الیار
16 بهمن 92 14:38
عزیزم خیلی با مزه ای می خوام نزدیکت بودم کلی بوست میکردم
شهرزاد
پاسخ
مرسی خاله
نسترن
17 بهمن 92 0:32
شهرزاد جون منم با مارینا برای غذا خوردن درگیرم . شیر اب به ذهنم نرسیده بود تا به حال فک می کنی برا دختره من هم جواب میده ؟ از دست این نی نی هاااااا
شهرزاد
پاسخ
آره نسترن جوون جواب که میده ولی تا چند روز! بعد تکراری می شه و دوباره روز از نو روزی از نو ! بهش بگو اگه این قاشق و بخوری می تونی بری! یا اگه این قاشق رو بخوری وسیله ی مورد علاقتو بهت میدم (یعنی اسم چیزی که دوست داره رو بگو) خدا را چه دیدی شاید مثل آراد این روش براش جواب داد
آرشیدا
17 بهمن 92 12:37
اول ماشاله بعد هم عسیییییییییییییییییییییییییییییسمی.شهرزاد جون خیلی باحالیاز همه ی جهتاش که میچرخیده عکس گرفتی؟خیلی بامزه شدن
شهرزاد
پاسخ
بعضی وقتااین طوری باید زمان رو گذروند !هی عکس
مریم(مامان ثنا جون)
19 بهمن 92 14:22
اول تا یادم نرفته لباسش که قطره اهن ریخته روش را قبل از اینکه خیسش کنی یکم ابلیمو بریز روش و بگذار یه رب بمونه بعد با پودر ماشین لباسشویی یا پودر صابون بشورخوب خوب میشه.. خوب بریم سر گل بسری شیطون و بلا که دلم براش تنگ شده بود ..چقدرم دم موشی بهش میاد.. اون عکس که با گیتار خوابه خیلی بامزه شده.
شهرزاد
پاسخ
دستت درد نکنه از روز اولشم سفید تر شد خیلی خانومی مریم جوون
الهه
5 اردیبهشت 93 2:19
سلام سال نو مبارک خیلی وقت بود وبلاگتون رو گم کرده بودم! امشب که باز بهش برخوردم کلی خوشحال شدم خدا گل پسر رو ببخشه بهتون راستی ماشالله ماشالله پسر شما که خوش خوراک بوده همیشه. چرا اون مدت اونطور شده بود؟ خدا نکرده مریض شده بوده؟ بچه ها که بد غذا میشن زندگی تیره و تار میشه!
شهرزاد
پاسخ
سلام الهه جووون خواننده ی عزیزمون خوشحالم پیدا شدیماون موقع هم خوش خوراک بود من روز به روز توقعم از معده ی آراد میره بالاتر!