منتظر مهمون+کارهای جدیدت+دندونپزشکی
پسر گلم
این روزها منتظر یه عزیز هستیم که قراره از آمریکا بیاد اراک و اون کسی نیست جز عمه ی من که خیلی دوست داره شا رو ببینه و به قول خودش بچلوندت چهارشنبه صبح می رسه تهران و از اونجا میاد اراک کلی خوشحالم چون عمه هامو دوست میدارم
چیزی نمونده ۹ ماهت تموم بشه و باید بریم بهداشت! چه کار سختی! لابد بهداشت اینجا هم می خواد ملامتم کنه که چرا پرونده نداری اینجا! و من باز باید توضیح بدم!
از وقتی اومدیم اراک اصلا؛ بیرون نرفتیم از خونه! البته با ماشین رفتیم ولی پیاده نه! نمی دونم چی شده که نمی خوام برم بیرون! انگار نه انگار من همون آدمیم که وقتی دختر خونه بودم هر روز خدا بیرون بودم یا در حال رفتن به کلاس ایروبیک ! هی جووونی کجایی که یادت بخیر!
البته پس فردا قراره با شما و نانا بریم بیرون آخه می خوام برم دندون پزشکی! من از دندون پزشکی با اون صدای مهیب دستگاهاش متنفرمولی چاره چیه ! دندونم خراب شده! خیلی وقته نرفتم دندون پزشکی حتی برای بارداری و بعد از بارداری هم نرفتم کلا؛ خیلی به خودم نمی رسم ! نمی دونم چرا انقدر در مورد خودم بیخیال و تنبلم! بعضی وقتها از خودم حرصم می گیره! انقدر دلم می خواست یه پودر جادویی بود که به خودم میپاشیدم و همه چی رو براه می شد! هم موهام پر می شد! هم دوباره چاق می شدم! هم چشمام دیگه تار نمی دید هم دندونام...... وای چقدر داغون بودم و خبر نداشتم!
از کارهای جدید شما : وقتی می گم آراد بشین گوش میدی و می شینی دست دسی رو به طور کامل یاد گرفتی از وقتی اومدیم اراک(۱۵ روزی می شه) دیگه درست دستاتو میاری بالا و می زنی به هم ! قبلا؛ یه دستی سینه می زدی! جدیدا؛ هم که کلا؛ یادت رفته بود! ولی نانا دوباره یادت داد و شما هر صبح که بیدار می شی می خندی و دس دسی می کنی بای بای کردن و نانای کردنت شکل همه! هر دوتا دستات میاد بالا و می چرخه! آها یه کار جدید انجام میدی ۲ یا ۳ روزه که تو خونه دنبالت می کنم و صدای هیولا در میارم و شما با جیغ و داد و خنده فرار می کنی جالب اینجاست که به کسی هم پناه نمی بری فقط در میری! یک هفته ای هم هست که از حالت چهار دست و پا می شینی البته راستش سرم شلوغ بوده و مطمین نیستم ۱ هفته بوده باشه! شاید قبلا؛ هم انجام میدادی!خلاصه عسلم خیلی زود داری بزرگ می شی خیلی زود ! ۳ ماه دیگه ۱ سالت می شه! باورم نمی شه چه زود گذشت!