9ماهگیت مبارک.....

عزیز دلم

الهی من فدای تک تک روزای زندگیت بشم قربونت برم که به این زودی ۹ ماهه شدی مبارکت باشه عسلم

گلم از اونجایی که درگیر مهمونی عمه ی من بودیم وقت نکردم سر وقتش بیام بهت تبریک بگم ....

عمه مینا ی من پریروز از آمریکا(فلوریدا) اومد اراک و ما بعد از ۲ سال دیدیمش  کلی اونجا شما رو گاز گرفتن و خوردنت! لپای خوشگلت قرمز شده بود ولی مگه کسی می تونست شما رو از چنگال  عمه مینا بکشه بیرون! می گفت  نمی تونم جلوی خودمو بگیرم !شما هم که نا مردی نکردی در نهایت خوش اخلاقی و خنده رویی وارد خونه یمامان بزرگم شدی و به همه کلی قهقهه زدی و مهربونی کردی آخرشم خسته شدی و بیهوش شدی! همه کلی تعریف کردن از آروم بودن و خوب بودنت و کلی از شانسی که من آوردم  گفتن.البته لازم به گفتن کسی نبود! خودم می دونم شما بزرگترین شانس زندگی منی البته بعد از بابایی! خلاصه دیشب هم مهمون داشتیم و دو تا عمه های من اومده بودن خونه ی مامانم  فردا هم مهمون داریم و آخر هفته هم همینطور! که همون موقع هم باباییت میاد پیشمون!هوووورا بعد از ۱ ماه به هم می رسیم دوباره! و جمعه سفر ما به پایان میرسه و  با باباییت بر می گردیم تبریز نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت

 از شما هم بگم که  امروز قرار بود بریم بهداشت ولی نرفتیم خودم قد و وزن و دور سرت رو با مامان ناهید گرفتم خلاص! والا حال نداشتم تو بهداشت حساب پس بدم! یا لیست خوراکیهایی رو که می خوری رو کنم!

وزن   11/200  الی 300      قد 74        دور سر 46

خمپل من 

این روزا همش دست به وسایل راه میری خوبیشم اینه که  خیلی جون دوستی  و خودت و محکم نگه میداری و راه میری و زیاد نمی افتی  و همچنان تلاش می کنی بدون اینکه دستت رو به جایی بگیری بلند بشی به قول نانا اگه وزنت انقدر زیاد نبود تا حالا راه افتاده بودی چون از دیوار راست هم بالا میری و خیلی زبر و زرنگی .... ایشالا تا قبل از ۱ سالگی راه بیفتی چون واقعا؛ خیلی سنگینی مامان فدات بشه چاقالوی من جدیدا؛ از ترس شما جرات نمی کنیم میوه یا هر خوراکی دیگه ای بخوریم چون شما ۳ سوت  خودتو می رسونی و  انقد ر می گی به به  به به که مجبوریم هر چی داریم بدیم شما بخوری! ماشالا همش در حال خوردنی  

اینم عکسای جدیدت:

آیلین  تو کالسکه ی آراد در حال بوسیدن آراد

اینجا آیلین داشت سیب می خورد و شما دلت خواست!

 و آیلین به شما سیب داد!

جدیدا: به پشت بخاری علاقه مند شدی و همش  میری اون پشت البته  از اونجایی که چاق و چله ای نمی تونی رد بشی از اونجا

از همونجا هم داری تلویزیون می بینی !