اولین مجلس ختم +اولین سبد گردی!
جیگیلیه مامان
عسلم مادر زن داییه بابات فوت کرده خانم خوبی بود رفته بود پاهاشو عمل کنه که مثل اینکه به خاطر داروی بیهوشی فوت شده و شما دیروز برای اولین بار به همراه من تو مراسم ختم شرکت کردی پسر خوبی بودی فقط گاهی بلند صحبت می کردی!
یه نیم ساعتی نشستیم و بعد با بابات رفتیم فروشگاه رفاه خرید کردیم و اونجا هم شما برای اولین بار نشستن تو سبد چرخ دار رو تجربه کردی چون کالسکت مونده بود خونه ی مامان بزرگت ...کلی کیف کردی و هر مدلی دلت خواست نشستی و و همه رو با نگاهت تعقیب می کردی و دلت می خواست اجناس رو برداری!!!
راستی غذا خوردنت خوب شده امروز صبح بهت آب سیب و کیک دادم خیلی دوست داشتی ناهار هم برنج کته با ماست و زرده ی تخم مرغ که با چنگال له کرده بودم دادم همشو خوردی کلا" عاشق ماستی و من برای اینکه برنج و تخم مرغ بخوری ماست می ریزم روش و تو همشو خوردی وزنتم خوب زیاد شده از 8 اردیبهشت که 9600 بودی تا امروز 100 گرم اضافه کردی خدا روووو شکرررررررررررر
از کارای جدید این دو سه روزه یکی تف کردن! یکی فوت کردن! یکی هم اینکه وقتی می شونمت سریع می ری رو حالت چهار دست پا ... کی بشه که از چهار دست و پا هم بشینی
اینم عکسای خمپل من
آراد و سبد فروشگاه!(قربون اون لب همیشه خیست این دندونا ول کنت نیستن مادررر)
کلاه خوشگلت تازه اندازت شده و خیییییییلی بهت میاد نازگلم با این تیپ رفته بودیم خونه ی عمت
این عکساتم از بس تکون خوردی تار شده ولی دلم نیومد نذارم
اینجا هم رو سر شوهر عمتی!
اینجا هم در حال تست دستگیره ی کشویی! می بینی که رو فرشی انداختیم از دست با لا آوردنها ی شما