آرایشگاه و عروسی و کارهای جدید!
گلم عزیز دلم این روزا یکم سرم شلوغه برای همین نمی تونم بیام وبلاگت دلیل شلوغی سرم هم اینه که یه چیزی تو مایه های خونه تکونی انجام میدادم ...جمعه شیشه ها رو تمیز کردم با بابات و شما رفتیم انباری رو تمیز کردیم که از قبل از تولد شما تمیز نشده بود و بابات هم از فرصت استفاده کرده بود و همه ی وسایل رو مثل کوه ریخته بود رو هم روهم ! خلاصه شستن تراس و کارای این چنینی انجام میدادم از طرفی هم به خاطر سردی هوا لباسهای زمستونی رو جایگزین تابستونیها می کردم و امروز هم عروسی دعوت بودیم و پس فردا هم نانا از اراک میاد پیشمون و بعد از اون هم با هم میریم تهران چون اونجا هم عروسی دعوت شدیم امروز تو عروسی مثل همیش...