آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

کلمات جدید

1392/7/20 21:57
نویسنده : شهرزاد
689 بازدید
اشتراک گذاری

 ضمن اینکه باید بگم بازم مطلب نوشتم و پریدعصبانی

عسلمقلب

دلیل اینکه این روزها مثل قبل که هر روز برات مطلب می نوشتم مطلب نمی نویسم  اینه که همه چیز روال عادیشو داره و اتفاق تازه ای به جز یه سری پیشرفت در راه رفتن و حرف زدن وجود نداره  برای همین  صبر می کنم تا شما کلمات بیشتری بگی یا پیشرفتهای بیشتری داشته باشی تا بیام و برات بنویسمشون   یکی از کارایی که 2 هفته ای هست انجام میدی و یادم رفته بود برات بگم  اینه که از 2 هفته ی پیش یاد گرفتی با نی  نوشیدنیهاتو می خوری و خیلی هم دوست داری اینطور خوردن رو

کلماتی که چند روزیه می گی

انگور..... می گی (اگ)ag

چایی....می گی داییخنده

زشته زشته....می گی دشته دشته

آقا.....همون آقا

در حموم رو نشون میدی می گی آب با یعنی آب بازی

عاشق بی چون و چرای انگوری و حتی اگه جلوت هم نباشه به آشپزخونه اشاره می کنی و می گی اگ ....

پنیر خامه ای خیلی دوست داری و یه چند روزی که خوب صبحونه نمی خوردی دلیلش عوض شدن پنیر بود که مشکل حل شد!ر

تو سی دیه عمو پورنگ یه قسمتیش هست که عمو پورنگ می گه کی از همه باهوشتره بچه ها می گن من من من من امروز بهت می گفتم کی از همه باهوشتره جواب می دادی من قلب

یه چیزی که 2 ماهی هست می گی و من کلا" یادم رفته بود برات بنویسم اینه که  همش می گی بوگه بوگه  حالا دقیقا" یعنی چی هنوز کشف نشده یول

تا می بینی بابات رو زمین رو شکم خوابیده میری رو کمرش سوار می شی و پوتیکو پوتیکو می کنی و کلا" به این حرکت پوتیکو پوتیکو خیلی علاقه داری وقتی میرقصی هم یکی از حرکاتت اینه ! هی بالا پایین می پری !

تا می گم آقا جووون میدوی میای پیش لب تاب می گی آقا و منتظر می شی تو اسکایپ ببینیش

احتمالا" به زودی مهمون دار خواهیم شد  یکی دیگه از دختر داییهام از تهران میان تبریز که هنوز مشخص نیست کی

یه عروسی هم دعوت شدیم  نیشخند

 

امروز بعد از اینکه از خواب بیدار شدی و هنوز خوابالویی و داری عمو پورنگ می بینی

اینم عکس دیروز

هر روز صبح میری اتاقت رو به این شکل بهم میریزی میای بیرون


 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

persian mom
21 مهر 92 3:31
قربونه صورت خوابالوووووت بشم ارمیا هم عاشقه انگوره


انگور نگو بلا بگو! تو این مریضیش بچم هی انگور می خواست ما هم قایم می کردیم!
آرشیدا
23 مهر 92 16:49
بچمون ترکونده بس که پیشرفت کرده چقدم چیز میگه هنوز میگی چیزی نداشتم بیام بنویسم؟؟؟ممنون
آراد عزیزم بیا پیش خودم تا خلاقیتاتو نشون مامان بدیم
فدای این نشستنت بخدا یه روز بیام تبریز باید بیام این بخورمش بعد برم
جیگر منی


بیا خاله من و از دست مامانم نجات بده دیگه نمیذاره تو خونه تکون بخورم ! هی نشسته بهم یاد میده بگم خاله ! منم یاد نمی گیرم عمرا"!
جیران بخشنده
24 مهر 92 7:38
وای من عاشقتم وروجک ناز و شیرین زبون


مرسی عزیزم
مامان سویل و اراز
25 مهر 92 15:31
قربونت برم که مثل من انگورو دوست داری


عاشقشم خاله می خوام باهاش ازدواج کنم!
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
5 آبان 92 3:31
خیلی عسلی


مرس خاله