آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

بالاخره یه جورایی رسیدیم + خبرای عالی

1396/6/29 17:44
نویسنده : شهرزاد
618 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم

عزیز دلم تصمیم گرفتم دیگه عکسهای قبلی رو بیخیال بشم و خودمو اسیر اونا نکنم چون به خاطر اونا همینطوری دارم روزانه ها ی زندگیتو از دست میدم برای همین تصمیم گرفتم از امروز برات بنویسم با عکسهای امروز تا بعدا هر وقت شد سر فرصت برات عکسها ی جامونده رو بذارم

خوب گل پسرم دو روز پیش روز پسر بود عشقم روزت مبارک خوشحالم که پسر دارم خوشحال ترم تو رو دارم

یه خبر بی نظیر دارم بالاخره خونمونو تحویل دادنخندونکیعنی هر چقدر از خوشحالیم بگم کمه هنوز  بعد از یک هفته که از تحویلش گذشته باورم نمیشه انگار همش خوابه همون روزی که تحویل دادن رفتیم با شیرینی تو خونه دلم می خواست دیوارهاشو ببوسم بغلش کنم بغلبالاخره بعد از دو سال و  نیم که تو خونه ی نانا مشترک نشستیم میریم سر زندگیه خودمون .اگه بدونی چقدر دلم برای وسایلم که تو زیر زمین بابا جون تبریزیت اینا داره خاک می خوره تنگ شده  . الان  خونمون رو دادیم دست کناف کار و فردا کارش تموم می شه بعد از اون برق کنافها و رنگشون باید حل بشه .کاغذ دیواریهایی که پسندیدیم هم  سفارش دادیم و الان رسیده دستمون و منتظریم بعد از کابینت اونا نصب بشه بعد هم پارکت .روشویی و اینا هم خریدیم راستی  طرح کابینتها رو هم من دادم با کمک بابات ایشالا همه چی خوشگل بشه .تو هم که کیف خواهی کرد با اون اتاق بزرگ! اتاق کوچیکه خونه رو ما برداشتیم اتاق بزرگه که بیست متره البته بدون کمد  مال شماست حسابی توش کیف خواهی کرد

راستی امروز مهد کودک ثبت نام شدی و از شنبه می ری مهد  .البته اگه متولد 7 مهر نبودی الان باید می رفتی پیش دبستانی اما خدا رو شکر به خاطر هفت روز نمی ری .از اول دوست داشتم این اتفاق بیفته حتی دکترت پیشنهاد داده بود زود درت بیاره به خاطر مدرسه .من مخالفت کردم چون هیچ عجله ای ندارم زود بزرگ بشی عزیز دلم

مهد کودکت رو تو ولیعصر گرفتیم و بابات صبح ها می بردت منم عصرها میام دنبالت خودمون سرویس نخواستیم زیاد دور نیست از خونمون ضمن اینکه به سرویسها اعتماد نداریم و ماشینم که تو خونس خودم میام دنبالت عشقم .بهت کیف و لباس فرم هم دادن عکستو میذارم الان گلم.

راستی بابات اوایل شهریور با دوستاش رفت آنتالیا و آلانیا کلی برامون سوغاتی آورد کلی لباس برای شما آورد که خیلی بهت میاد همشون

راجع به دندون پزشکی برات بگم که بردیمت عصب کشی کرد و روکش کرد تو عااااالی بودی اصلا تکون نخوردی دهن باز دکتره اولش به ترکی به بابات گفت انتظاره همکاری تو این سن ندارم ازش ولی هنگ کرد آخرش بهت جایزه هم دادن . تو نه دردی نه چیزی قشنگ آمپول زد تو لثت و کارش رو کرد حتی خوشت اومده بود می گفتی بازم بریم تعجب

یه روز تو شهریور با عمت اینا و مامان جون باباجون رفتیم سرعین که خوب بود مخصوصا برای شما که با یاشار حسابی تو استخر بازی کرده بودی  و با آب آشتی کردی

بریم سراغ عکسها

دیگه هر چی عکس دم دستم بیاد از اوایل شهریور یا مرداد  میذارم کاری ندارم  به ترتیبش.فقط عکسهای امروز به بعد رو به ترتیب میذارم و بالاش می گم که جدیده

رفته بودیم پیک نیک

 

در این مکان پارک باغمیشه روبروی رشدیه

ایل گلیه دوست داشتنی که تو شهریور خیلی می رفتیم اوایلش به خصوص عصر که هوا روشن بود خیلی می چسبید

عزیز دلم در ایل گلی

این عکسها رو هم خودم گرفتم از ایل گلی. در کل عاشق ایل گلیم عاشق تبریزم خیلی خوشحالم تو تبریز زندگی می کنممحبت

یه شب رفته بودیم شهر بازیه کوثر

در دندانپزشکی

پسر خالت آرمینمحبت

 

شما  و ایل گلی

پاستیلهای خودم پز هر چی میذارم کار خودمه

دسر ماستمحبت

پالدا

عدس پلو جان

کوکو سیب زمینیه هول هولکیه تنبلانهقه قهه

کباب ماهی تابه ایه مرغ

شیرینی کسترد مغز دار

مهلبیه بیسکوییتی

کوفته

کباب ماهی تابه ای

خوشتیپ خان داره میره پارک

یه مامانه بیکار در ماشین

در ایل گلی

ترکوندن اتاق توسط آراد خان

در استخر توپه پارک پتروشیمی

نگاه عاشقانه در ایل گلی

من و شما در پاتوقمون واقع در ایل گلی

در راه سرعین

یاشار و شما و یک  غریبه در حیاط هتل در سرعین

 

اینم سوغاتیهایی که بابات از آلانیا آورده برات

گشت و گزار شبانه

شما و ناناجون که بعد از مدتها برگشته بود تبریز هر چند امروز دوباره رفت کاشان

یک نمونه از نقاشیت . اصلا مثل بقیه نقاشی نمی کشی همش عجیب غریبنخنده

گل در اومد از حموممحبت

شما و ناناجون

وقتی ناناجون اومد تبریز مریض شد هممون مریض بودیم و کار نانا ۀخرش به سرم کشید همش بالا میاورد الان خوبه خوبه ولی ببین چه ناراحتی

این ماشین کادو ی روز پسر 

اینم خریدم که برای تولدت بهت بدم البته این یکی از کادوهاییه که می خوام بهت بدم در کل می خواستم اسکوتر برقی برات بخریم ولی وقتی خونمونو دادن خرجمون زیاد شد امسال بیخیالش شدیم

جدیدا وسایلت رو اینجوری ردیف می کنی تو کل خونه

 

اینم شما با فرم و کیفه مهد کودک این عکس ماله امروزه .البته فردا باید بریم برای گواهی سلامت و اینکه شلوارت رو یه سایز کوچیکتر بگیریم از مهدت

خدایا شکرت بالاخره رسیدم عکسهای شهریور هم تونستم همشو بذارم اینم که عکس امروز بود حالا عکسها ی مرداد رو تو پستهای بعد لابلای عکسهای جدید میذارم تا اونا هم تموم بشه خجالت

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)