دندان بی خاصیت مامانی+زلزله ای به نام آراد!
عزیز دلم
قبل از هر چیز بگم هنوز اراکیم...
دیروز صبح شما رو که خواب بودی به دستهای پر توان نانا سپردم و رفتم برای کشیدن دندون عقلم! و این کار بعد از گرفتن گواهینامه ای که 1 سال و اندی بود منقضی شده بود بزرگترین کار محسوب می شد آخه یادم رفته بود بهت بگم که همون روزی که رفتیم واکسنت رو زدیم با بابا یی رفتیم برای تعویض و تمدید گواهینامم... سال 81 گواهینامه گرفتم و مرداد 91 ...10 سال شده بود که گواهینامه گرفته بودم و از اون موقع مجبور بودم رانندگی نکنم(البته بعضی وقتا رانندگی می کردم) ضمن اینکه به خاطر دیر تمدید کردن هم سالانه جریمه می خورد خلاصه اون که حل شد ودیروز هم رفتم که این کار بزرگ (کشیدن دندون عقل) رو هم به پایان برسونم یه چیزی می گم رو تو اثر نذاره ها! مامانت از دندون پزشکی می ترسههههههههه انقدر که وقتی رفتم اونجا هنوز مریض داشت و من که منتظر بودم برم تو کم کم داشتم به فرار فکر می کردم! که نوبتم شد و..... خوب در کل می خوام بهت بگم چقدر بیخودی درد رو تحمل کرده بودم تو این سالها! کشیدنش 5 دقیقه طول کشید و واقعا" درد نداشت! آخرش هم دندون مزاحم رو تحویل گرفتم و با دهنی که پنبه توش بود بر گشتم خونه! درد نداشتم ! یعنی بیشتر از همیشه که دندونام با هم درد داشت درد نداشتم ! دردش مثل همیشه بود! امروز که دیگه کامل دردم به پایان رسید و من در کمال نا باوری می بینم که دیگه هیچ کدوم از دندونایی که فکر می کردم خرابن درد ندارن! نگو همش زیر سر این دندون عقل بی خاصیت بوده! و من با تمام لذت امروز یه شکلات رو با همه ی دندونام جویدم! چه کیفی داشت بدون هیچ دردی! خدایا شکرت خلاص شدم
از دندون من که بگذریم می رسیم به یه پسر شیطون و جیغ جیغووووووووو که این روزا از دستش نمی تونم 1 لحظه بشینم همش بالایی! می گی بالا و میری بالا (البته شما همیشه بالا میرفتی ولی..) رو میز وسط خونه که شیشه ایه میری وایمیستی و می گی نانای و ما هنوز آهنگ نخونده قر میدی و دستاتو می رقصونی و می چرخی و جیغ و داد از خوشی! میری رو اپن نانا کاری که چند ماه پیش هم کرده بودی و ازت عکس گرفته بودم ولی این بار میری وایمیستی روش و دیوار رو نازی می کنی و می گی نازی! از گیتار باباوحید نگم بهتره چون اعصابم خورد می شه! فقط همینقدر بگم که غیر از بلاهایی که سر خود گیتار میاری با روح و روان ما چه بازیها که نمی کنی! ! چند روز پیش خیلی از دستت عصبانی شدم و برای اولین بار چنان دادی زدم سرت که شوکه نگاهم می کردی خودمم از شدت عصبانیت داشتم می لرزیدم و خدایی بود که کتک نخوردی هر چند انقدر با عصبانیت و شدت داشتم بهت غذا میدادم که نانا نجاتت داد قضیه هم از این قرار بود که من تا یه لحظه می نشستم میومدی می چسبیدی بهم و گریه گریه ! نانا گفت لابد گشنشه ! پا شدم غذا تو حاضر کنم یک لحظه چشم ازت بر داشتم دیدم رفتی تو انباریه نانا که تو آشپزخونست دویدم که بیارمت بیرون که دیدم دست کردی تو سطل برنج و تا گفتم نه و اومدم دستتو بگیرم همه ی برنجی که تو دستت بود ریختی بیرون همون موقع بود که از شدت عصبانیت داد زدم سرت و....در کل این روزا همین مدلی شده! همش یا با چاقو داری فرار می کنی یا با قلاب بافتنیه نانا ! یعنی آرامش بای بای ...ولی این 18 ماهگی خوبیهایی هم داشته برامون! همونطور که گفتم کاملا" به حرف افتادی ولی از 18 ماهگی به بعد کلمات رو کامل و قشنگ بیان می کنی مثل گریه مثل بالا....بیرون....پایین....گلاب به روتون پی پی و جالبه که هر وقت پی پی داری میگی ! و همین باعث شده که به فکر بیفتیم از پوشک بگیریمت! هر وقت هم پی پی می کنی میای میگی پی پی می پرسم پی پی کردی می گی بله (بیه)البته بعضی وقتام که سوال می کنم میگی نه و واقعا" هم می بینم کاری نکردی هر چند بعضی وقتام برای فرار از عوض کردنت دروغ می گی و در میری
دیروز از دندون پزشکی که بر می گشتم سر راه برات حلقه های هوش خریدم خیلی وقت بود می خواستم بخرم که دیروز این کار رو کردم و تا دستم دیدی خوشحال اومدی ازم گرفتی...قسمت جالبش اینه که تا برات ریختمشون زمین شروع کردی و همرو درست سر جاشون انداختی !من شوکه شدم یعنی! چون تا حالا نه دیده بودی جایی نه چیزی! ماشالا بهت عزیزم در نبود من کلی خونه رو دنبالم گشته بودی و مامان مامان کرده بودی عاشقتم عسللللللللللم
دو روزه خیلی گرسنه می شی! یعنی در حدی که من انتظارشو ندارم اصلا"! چون می بینم تازه شیر خوردی یا تازه میوه خوردی ولی با این حال میای آشپزخونه رو نشون میدی می گی به به یا مثل امشب که اومدی دستم رو گرفتی آشپزخونه رو نشون دادی و گفتی شام! و منو می کشیدی سمت آشپزخونه! قیافه ی من اون لحظه حقیقتا" دست کمی از این آدمکه نداشت! خیلی هم با عشق می خوری مثل آقاها می شینی دست به هیچی هم نمی زنی مثل همیشه و من آروم آروم میذارم دهنت و شما هم دهن باااز با خوشحالی همشو می خوری
از وقتی اومدیم اراک یه اخمایی می کنی دیدنی من عاشق اخمتم حتما" عکس می گیرم پست بعدی برات میذارم
راستی از بس که خوردم و خوابیدم 1 کیلو چاق شدم و من الان تو آسمونااااااااام
اینم عکسات
اینجا رفته بودیم خونه ی مامان بزرگ من و شما در حال روشن کرده چراغهای خونه بودی!کلا" از وقتی دیدی آیلین این کار رو می کنه شما هم ازش یاد گرفتی و کل چراغها رو روشن می کنی و میری پی کارت!
یه روز که بیکار شده بودی و داشتی اذیت می کردی به این روش آروم شدی!
بله با چتر یا به قول خودت دتر!
بعضی وقتام به این روش می شه یه جا نگهت داشت (عکس پایین)
اینجا هم از دست شما گیتار رو گذاشته بودیم رو میز و شما هی دور و بر میز می چرخیدی
و حتی می خواستی بیاریش پایین
بعد برای اینکه دل ما به رحم بیاد الکی شروع کردی به گریه کردن
و دل ما هم به رحم اومد و....
و به این شکل نواختی...
این عکسا هم مال قبل از خوابته که نانا روسریشو سرت کرده بود و...