ولنتاین 94 +تولد بابا وحید
عزیزم اومدم برات بگم از روزهای گذشته و روزهایی که در پیش است! روزهای زمستونی و سرد گذشته به مهد کودک رفتن همیشگیه شما و گاهی تو خونه موندن و گاهی بیرون رفتنمون گذشته و اتفاق خاصی نیفتاده جز اینکه نمی دونم دوباره چی شده انقدر شیطون شدی! انقدر زیاد که وقتی میام مهد دنبالت صداتو از بیرون مهد می شنوم که در حال آواز خوندن و حرف زدنی !یعنی انقدر بلند! همین شده عادتت ! که تو خونه هم که می رسی همونطوری بلند بلند حرف می زنی و سرمونو می بری هر چی هم می گم آراد یواشتر حرف بزن جواب میدی که نمی خوام! مامان بد ! دوست ندارم! برای همین چاره ی کار پرت کردن حواست به سرعت نور قبل از انفجار سرمونه ! البته اونم مکافاتی داره برای خودش و شما به ...