خاطرات و خطرات این روزها !
گل من
عزیز دلم این روزا کلی بلا سرت میاد همش یه جاییت زخمه یا کبوده! البته همیشه هم خودت مقصر نیستی! بعضی وقتها هم من مقصرم ! مثل چند روز پیش که رفته بودی تو اتاقت و بازی می کردی منم در حال کار بودم که شما صدام کردی منم گفتم لابد همینطوری صدام کردی و کار مهمی نداری! عزیز دلم چند بار گفتی ماما ماما و آخرش حتی با جیغ گفتی ماما بعد صدای افتادنت اومد من و بابات دویدیم تو اتاق و دیدیم شما گریون داری میای پیشمون ما که ندیدیم و نفهمیدیم چی شد ولی آخرین بار روی ماشینت دیده شده بودی! احتمالا" گیر کردی یه جایی و منو صدا کردی که کمکت کنم ولی من کوتاهی کردم و شما خوردی زمین قند عسلم هیچ جاییت هم زخم و قرمز نبود که بفهمیم چی شده ولی فرداش دیدم یه طرف دماغ کوچولوت زخم شده و تا الان هم هست و حتی بدتر شده الهی فدات بشم که ماما گفتنت رو نادیده گرفتم ... دیشب هم رفته بودیم خونه ی مامان جون تبریزی و بابا جون بهت چایی داد یه دفعه دیدیم گریت رفت هوا ! پسر گل من که هیچ وقت ازش صدا در نمیاد هیچ وقت الکی گریه نمی کنه حالا دستش تو دهنش بود و گریش رفته بود تا آسمون !الهی بمیرم واسه ی زبون نازت که سوخته بود و من تو این مورد بی تقصیر بودم مامانی بعد از اون با باباجون قهر کردی و اصلا" دیگه نه نگاهش می کردی نه طرفش می رفتی هر چی هم بابا جون صدات می کرد فرار می کردی میومدی پیش من تا اینکه بالاخره به وسیله ی خوراکی آشتی کردی باهاش...اتفاقا" چند دقیقه قبلش هم سرت خورده بود به مبل و جاش قرمز شده بود ..از وقتی هم راه افتادی همش با زانو یا باسن میفتی زمین و پاهات پر از کبودیه برای همین امروز تصمیم گرفتم زانو بنداتو زیر شلوارت پات کنم تا جلوی ضربه رو بگیره لا اقل! چون وقتی میفتی حسابی خونه میلرزه و من مطمینم خیلی درد داره
گل مامان امروز هوا خیلی سرده و برف هم اومده و شما هم با تعجب و خوشحالی به برف نگاه می کردی چون پرده رو کشیدم تا بهتر بتونی ببینی و شما کار نمونده بود بکنی دیگه! حالا عکس گرفتم ازت خودت می بینی
از کارا و کلمات جدیدت
یه عروسک دارم که اسمش قد قده! عکسش رو واست میذارم قشنگ قد قد رو تلفظ می کنی عین خود کلمه
به رفت می گی ووووووووه!با و کشیده vvvvvvah
دیروز خونه ی مامان جون تبریزی دعوات کردم گریت گرفت رفتی بغل بابایی با گریه به بابا می گفتی ماما د! mama da به دعوا می گیda
خیلی خوشگل صدای کلاغ رو در میاری دقیقا" می گی قار قار
بهت می گیم هیولا شو صداتو کلفت می کنی می گی با با !یه اسباب بازی هالک داری که هر وقت نشونت میدیم همین صدای هیولا رو در میاری چون هالک خودش یه هیولای!
وقتی شعر شستت کجاست رو برات می خونیم دستت رو میاری بالا و انگشتت رو مثل خود کارتونش تکون میدی
راستی مامانی من دقیقا" از پریروز دیگه برای شبهات شیر نمی دوشم و شیر خشک رو جایگرین کردم قبلا" 180 سی سی شیر رو به راحتی در عرض 10 دقیقه برات می دوشیدم ولی 2 هفته ای هست که دیگه نمی تونم 180 سی سی بدوشم و تهش 150 تا می شه اونم در زمان نیم ساعت برای همین شما وقت خوابت جا بجا می شد و ناراحت بودی منم تصمیم گرفتم دیگه دوشیدن شیر رو تعطیل کنم فکر کنم شیر خشک هم برات بهتر باشه دیگه البته شیر من رو می خوری هنوز فقط دوشیدن شب تعطیل شد
راستی گلم حدود 2 هفته ی پیش در خونه ی مامان جون تبریزیت رو باز کردی و ما به موقع خودمون رو رسوندیم و از اون به بعد درشون رو قفل می کنن و کلید رو هم بر میدارم چون شما یکم زور بزنی در قفل شده رو هم باز می کنی ! البته خونه ی خودمون رو با اینکه دستت به دستگیره میرسه هنوز نمی تونی باز کنی چون خیلی سفته حالا عکس دیروز رو برات میذارم ببینی که چیکار می کنی و یاشار هم با دقت نگات می کنه و آموزش می بینه!
اینم عکسات
دیروز خونه ی مامان جون تبریزی
عاشق اون مبلی که نزدیکه در آشپزخونست چون هم میری اونجا با دستگیره ی آشپزخونه بازی می کنی هم کلید برق رو سرویس می کنی که به خاطر این علاقت مجبوریم همش چسب بزنیم اونجا و شما بکنی و ما دوباره بزنیم!
شما و یاشار تو پله ها کلا" هر جا میری یاشار دنبالته و چند روزی هست که بالا رفتن از پله ها رو یاد گرفته
شما و چسبی که از روی کلید کندی
شما و یاشار که داره آموزش میبینه
شما و بابایی همچنان خونه ی مامان جون تبریزی
اینجا هم یه روز دیگست که باباجون داشت نماز می خوند و رفته بودی بالا سرش نشسته بودی و یاد می گرفتی!
و بعد چیزی رو که یاد گرفته بودی انجام دادی!سجده کردی
آراد کجاست؟
امروز برای اینکه برف رو ببینی پرده رو کشیدم و شما بعد از اینکه کار هر روزت یعنی ریختن بالشهای مبل رو انجام دادی رفتی اون بالا
و همچنان بالا رفتن از میز تی وی ...
و همچنان کوبیدن تو شیشه ی بوفه
یه روز دیگه این بار پسر در قسمتی از میز تی وی که قبلا" جای وسایل بوده و به خاطر شازده پسر بر داشته شده!
آراد و دمپایی
با این همه جنب و جوش و وروجک بازی و بالا رفتن از در و دیوار امیدوارم خوب خوب خوب بخوابی وروجکه مامان
یه چیز مهم که یادم رفت بگم اینه که کلا" پردمو پاره کردی و دیگه باید بیخیالش بشم گویا ! البته کاغذ دیواری حال رو هم بی نصیب نذاشتی ...