واکسن 1 سالگی
عسلم
بعد از اینکه از سفر بر گشتیم دوشنبه صبح شما رو بیدار کردیم و رفتیم که واکسن ١ سالگیتو بزنیم ولی گفتن ٣ شنبه ها واکسن می زنیم و فردا بیاید! و ما دوباره فردا زود بیدار شدیم و راهی بهداشت! قد و وزنت رو گرفت که به این شرح بود
قد ٨٢ وزن 12/100
که مشخص شد ترازوی خودمون درست نشون میداده و ترازوی باباجونت اینا زیاد نشون میده
این واکسن رو به دستت زدن و جالبترین قسمتش این بود که شما اصلا" نفهمیدی که بهت زدن! و گریه هم نکردی ! خیلی جالب بود برامون ...گفتن استامینوفن بهت ندیم چون تب نداره و اصولا" هیچ مشکلی هم پیش نمیاد فقط ممکنه علایم سرما خوردگی تا ١٠ روز دیده بشه
ما هم خوشحال بر گشتیم خونه اما چشمت روز بد نبینه که از عصر همون روز دمای بدنت رفت بالا بالا بالا! انقدر که شب تب کردی و ٣٩ درجه شد! و این قضیه ٣ روز ادامه داشت! تا ٣ روز تب داشتی و نداشتی ! خوب می شدی دوباره شروع می شد! تا اینکه امروز بالاخره تموم شد ! و اینگونه بود که واکسن ١ سالگیه شما به کابوسی تبدیل شد ! برای شمایی که تا حالا برای هیچ واکسنی تب نکرده بودی!
اینم یه سری عکس
قبل از شمال خونه ی مامان جون تبریزی
شماو یاشار بغل باباجون تبریزی(شانسی لباساتون با هم ست شده بود)
خونه ی مامان جون تبریزی!بعد از شمال (یعنی دیگه کار نمونده بکنی ها!)
شما و حبابها
عکس پایین با این هدف گرفته شده که ببینی خونه به خاطر شما به چه روزی افتاده! اون از پرده! اون از بالش زیر مبل که به خاطر شما گذاشته شده تا از زیر مبل نری طرف پرده ! راجع به سینما خانگی هم که چیزی نگم بهتره چون همشو گذاشتم اون پشت که نری بندازیشون!