3 ماهگیت مبارک
عزیززززم
الهی من فدای تو بشم که این روزا انقدر بزرگ و شیرین شدی 3 روز پیش 3 ماهت تموم شد و وارد 4 ماه شدی من هم بالاخره دیروز از اراک برگشتم خونه نزدیک به 1 ماه بود که رفته بودیم پیش مامان ناهید تو اراک البته اهواز هم رفته بودیم و همه ی 1 ماه رو اراک نبودیم بابات حسابی دلش تنگ شده بود برای شما و همچنین خونواده ی بابایی که کلی از دیدن شما تعجب کردن چون به نظرشون شما یه آراد دیگه ای هستی! دیشب که رسیدیم تبریز اولین کاری که کردیم این بود که بریم خونه ی مادر بزرگت اینا و اونها هم حسابی باهات بازی کردن و از شما هی عکس گرفتن ..امروز من و بابایی بردیمت بهداشت! ولی گویا نباید می بردیمت چون اونجا گفتن باید 4 ماهگی بیاریدش نه 3 ماهگی! بهر حال وزنت کردن و شما شدی 6 کیلو و 800 گرم و خانومه گفت خیلی خوبه ..همین! بیخودی صبح زود ساعت 10! از خواب پاشدیم! ....کلی عکس دارم که می خوام فردا اگه بذاری برات بذارمشون تو وبلاگت راستی اراک که می رفتیم تو راه برات یه عروسک فیل خریدیم که وقتی بزرگ شدی می تونی سوارش بشی اگه وقت کنم عکس اونم می گیرم میذارم برات یه عروسکم بابایی وقتی میومده دنبالمون تو جاده خریده عکس اونم می گیرم میذارم واست یه آلبومه خوشگل هم برات از اراک خریدم 25 تومن که مخصوصه نوزاده عکس اونم شاید گذاشتم خلاصه حالا که فکر می کنم می بینم چقدر کار دارم که باید انجام بدم! هی عکس هی عکس!