آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

اولین نوروز زندگیت+اولین سفر نوروزیه زندگیت +حرفای پراکنده

1392/6/4 1:46
نویسنده : شهرزاد
730 بازدید
اشتراک گذاری

مامانییییییییقلب

گل مامان بعد از مدتها وقت کردم بیام برات بنویسم  از یک طرف خونه تکونی و از یه طرف پسر عمت و از یک طرف آماده شدن برای مسافرت و  تموم شدن امتحان بابات و تلافیه روزایی که بیرون نرفته بودیم همه و همه باعث شد نتونم بیام برات بنویسم نیشخند

عسل مامان قبل از هر چیز  اولین نوروز زندگیت رو بهت تبریک می گمهورا ایشالا با هم یه عالمه روزای خوب داشته باشیم بدون زلزله !!! آخآخه همچنان تبریز رو گذاشتن رو ویبره!

از احوالات شما شروع می کنیم اول اینکه حال دندونت به شدت خوبه! و وقتی می خندی یه دندون خوشگل نمایان می شه که خیلی با نمکترت کرده !نمی دونم چطوریه که انقدر رشدش بالاست! خیلی زود بلند شده و همه رو هم گاز می گیری و واقعا" درد ناکه و جای دندونت رو دستمون می مونه .یه دندون دیگت هم دیده می شه که هنوز تو لثته.. راستی گل پسر روز 27 اسفند بالاخره شست خوشگل پاتو خوردی و طبق معمول من در حال تعویضت بودم! نمی دونم چه صیغه ایه که وقتی عوضت می کنم کارای جدیدتو رو می کنیخنثی فدات بشم منماچ از اون روز هم همش پات تو دهنته و خوشحالی!فکر کنم به زودی چهار دست و پا راه میری عزیزم دستت و 2 هفته ای هست که به حالت چهار دست و پا می گیری صافه صاف رو زمین کفش رو زمین ولی هنوز با پات کنار نیومدی  ...امروز وزنت کردم شدی 9100 مژهقدتم 70 قربونت برم خمپل من ماچ

27 اسفند رفتیم گردش و خرید  من عاشققققققققققققققققق گردش و خرید قبل از عیدم رفتیم بازار شیخ صفی تبریز و کلا" اون طرفا   یه سری هم به توکا و تسنیم زدیم و از اونجایی که هوا خییییییییییلی خوب بود شما رو لخت و پتی بردیم و گذاشتیمت تو کالسکه وااااااااااای مامانی اگه بدونی چه سر و صدایی راه انداخته بودی بلند بلند با همه حرف می زدی البته بعدش خسته شدی و شروع کردی انگشتتو خوردن  همه عاشقت شده بودن و مثل همیشه کلی هوادار پیدا کرده بودی که دورمون کرده بودن باورت نمی شه بعضیهاشون دنبالمون میومدن  و من کالسکتو هر طرفی می چرخوندم اونام همون طرفی می چرخیدن با کالسکت! آخر سر هم یه خانومه  دیگه نمی دونست چیکار کنه که بخندونتت! اول اومد گفت سردش نشه سردش نشه که یهو قیافتو دید عاشقت شد کلی باهات حرف زد و قربون صدقت رفت و بازی کرد باهات شما هم که خوش خنده ای و منتظری یکی بهت نگاه کنه انقدر واسش قهقهه زدی و ریسه رفتی از خنده که آخرشم که سوار ماشین شدیم خانومه ول نمی کرد اومده بود نزدیکه ماشین از بیرون باهات بای بای می کرد و تو همچنان می خندیدی بهش!بعدش هم  رفتیم خونه ی  عمت و شما اونجا بالاخره به یک نفر غریبی کردی و زدی زیر گریه! و اون کسی نبود جز شوهر عمت ! طوری شده بود که شوهر عمت میومد نزدیکت میزدی زیر گریه و می خواستی فرار کنی و به من با التماس نگاه می کردی  که ورت دارم و یه جورایی نجاتت بدم! من فکر کردم دیگه غریبی کردنات شروع شده! ولی نه مامانی شما اصلا" اهل این حرفها نبودی و نیستی و جز با شوهر عمت با کس دیگه ای این کار رو نکردی! بالاخره ساعت 1 شب برگشتیم خونه و من تا 5:5 دقیقه  ی صبح داشتم ساک خودم و شما و بابا رو می بستم!!! چون صبح 28 اسفند  بعد از اینکه رفتیم بازار تبریز (دوباره) ساعت 1 ظهر راه افتادیم به طرف اراک  و ساعت 10 شب رسیدیم اراک (1 ساعت دیر رسیدیم چون برف شدیدی گرفت تو راه زنجان) و برات بگم از مامان ناهید که خبر نداشت ما داریم میایم! ساعت 10 رفتیم پاچینی (بال و ران مرغ  بریان می فروشه) غذا خریدیم و رفتیم در زدیم واااای قیافه ی مامان بزرگت دیدنی بود عسلم سورپرایز با حالی بود! شما هم کلی همون اول بهش قهقهه زدی تا ثابت کنی اهل غریبی کردن به کس دیگه ای نیستی!نیشخند دیروز هم رفتیم بیرون و شما رو به مامان ناهید سپردیم و 4 ساعتی گشتیم من یه مانتو و عینک آفتابی و بابات یه شلوار لی و ....غیره خریدیم دو تا ماهیه وروجک هم خریدیم که یکیش  کوچولوی برای شما خریدیم برات سی دی  حسنی و آهنگهای کودکانه خریدیم که خیلی دوست داشتی ...امروز هم که بابا وحید اومد و عید رو رفتیم خونه ی مامان بزرگ من   سال تحویل اونجا بودیم بعد هم برگشتیم و تا همین الان بابا وحید داره باهات بازی می کنه و انقدر خندیدی و قهقهه زدی که اشک از چشمات در اومده و کلی ازت فیلم گرفتیم بابا وحید خسته شد که شما خسته نشدی هی نگاش می کردی و می خندیدی که بازم بیاد بازی کنید! الان هم خسته شدی و شیر می خوای مامانی راستی امشب می خوام علاوه بر حریره بادوم بهت فرنی هم بدم و این دومین غذای زندگیت  می شه چند روز دیگه هم سوپ رو شروع می کنم فعلا" بای مامانی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شهناز
1 فروردین 92 13:50
قربونش برم به زودي ميبينمت گوگوليه خاله چقدر زود بزرگ شدي.