پایان خانه تکانی....+عکسهای شما
مامانی
خوشگلم بالاخره دیروز تونستم خونه تکونیمو تموم کنم و یه نفس راحتی بکشم اول برنامه ریزی کرده بودم که جمعه کار رو تموم کنم به همین مناسبت صبح جمعه بعد از اینکه ساعت 12 از خواب بیدار شدی آمادت کردم و 250 سی سی شیر دوشیدم دادمت دست بابات که ببردت خونه ی مادر بزرگت(مامان بابایی) بعد که بابایی برگشت تازه با بابایی صبحونه خوردیم و بابات تراس رو شست و رفت سراغ درسش و من از اتاق شما کار رو شروع کردم ساعت 5 اتاق شما تموم شد بعد اتاق خودمون رو شروع کردم که باز بابایی اومد کمک و تشک تخت رو برداشت تا من زیرش رو تمیز کنم خلاصه کار اتاق هم ساعت 7 یا 7/30 به اتمام رسید و من دیدم دیگه عمرا" نمی تونم دوریتو تحمل کنم! اینطوری بود که کار رو تعطیل کردم و به بابایی گفتم برو دنبالش باباتم که شاکی! می گفت 45 دقیقه پیش اونجا بودم !آخه باباتو فرستادم بازم برات شیر بیاره !بهر حال اومد دنبالت و آوردت خونه وقتی اومدی دلم می خواست حسابی بوست کنم ولی خواب بودی هر چند زودی بیدار شدی و من تلافیه نبودنت رو در آوردم خلاصش اینه دیروز صبح زودتر از خواب بیدار شدم (ساعت 9) تا قبل از اینکه شما بیدار بشی کارهامو تموم کنم آخه کاری نمونده بود که! پرده و سقف و پنجره و دیوار و بوفه که تمیز شده بود چند روز پیش مونده بود جار و کردن زیر مبل ها و خود مبلها و گردگیری و بخار شو !تند تند میز ناهار خوری و میز نقره ها رو تمیز کردم صندلیهاشم جارو کشیدم جاروی زیر مبلها رو تقریبا" تموم کرده بودم که ساعت 10/30 بیدار شدی!!!! هی وای من تو که تا 12 الی 1 همیشه می خوابیدی ! تازه اعصاب هم نداشتی و به هیچ صراتی مستقیم نبودی و فقط می خواستی پیشت باشم هز چقدر هم برنامه های تفریحی برات می چیدم بی فایده بود! 1 دقیقه میذاشتم تو رورویک دووم نمی آوردی و زود می خواستی بیای بیرون! میذاشتمت تو تخت و پارک دورت پر اسباب بازی! اصلا" تو بگو 1 دقیقه! میذاشتمت تو تابت ...خلاصش که فقط رو زمین یکم ساکت موندی و با سیم جارو برقی!!!! بازی کردی تا من زیر مبلها رو تموم کردم و روشونم جارو کردم در کل کار خوابید تا عصری چون دیگه آروم نشدی و من نتونستم کار کنم خلاصه تا 2 شب کار کردم! همون کاری که می تونست تو 3 ساعت تموم بشه تا 2 طول کشید! البته وسطش کار تموم شد فقط شامپو فرش مونده بود که گذاشتم بخوابید تا آخر شب شامپو بکشم که این کار رو هم انجام دادم عسلم دلیل اینکه نمیدم فرشها رو بشورن اینه که می ترسم خرابش کنن چون پارسال تو تلویزیون تبریز نشون داد که فرشهای دستباف رو بعضی از قالی شوها می بردن برای شستشو میزدن خرابش می کردن پارش می کردن بعد ترمیم می کردن پس می دادن صاحب فرشها هم نمی فهمید بهر حال تموم شد رفت فقط مونده حموم و دستشویی
جدا از بحث کار می رسیم به شما که این روزا از بس جیغ می زنی نه تنها گوش ما که گوش همسایه هامونم کر کردی !.... خنده هاتم که دیگه گفتن نداره همش در حال قهقهه زدنی ! به هر چیزی می خندی کلا" خوش خنده ای عسلم. امروز عمت رفته سونو گرافی گلم بهش گفتن بچش 3 کیلوی ولی هنوز نگفتن کی به دنیا میاد اگه همین هفته نباشه حتما" هفته یدیگه هست هر چند فکر کنم تو همین هفته باشه چون 3 شنبه 38 هفتش تموم می شه ! اینم عکسای جدید
فدای لپاااااااااااااااااااااااات
با این لباس وقتی تو دلم بودی عکس دارم برای همین پوشیدم و با شما عکس گرفتم
جای گل رفتی تو میز!