خونه تکونی... آغاز سینه خیز رفتن گل پسر...عکسهای بچگیهای من و باباش
عسلمممممممممممم
این روزا سر گرم خونه تکونیم و شما امروز حسابی باهام همکاری کردی و من تونستم بالای کابینتها رو با خیال راحت تمیز کنم ..دیوار اتاقمون رو دستمال بکشم و پردشو بشورم و بزنم و پنجرشم تمیز کنم البته بالای بوفه از قلم نیفته!دیروز هم با اینکه زیاد همکاری نکردی و هی منو خواستی با این حال لوسترهای کل خونه و پنجره های حال و سقف کل خونه و دیوار حال رو تمیز و پرده های حال رو شستم و زدم هر چند که تا ساعت 2 شب طول کشید ولی قسمت اعظم کارها انجام شد و اما احوالات خودت که سرفه هات بهتر شدن اما هنوز ادامه دارن منم مثل خودت همچنان مریضم از دیروز یه اتفاق خوب افتاده و شما داری سینه خیز میری و من و بابات کلی خوشحالیم قربونت برم منننننننننننن البته نه اینکه کل خونه رو طی کنی در حد چند سانت می تونی حرکت کنی و این قضیه بعد از غلت زدن و نشستنت بهترین اتفاقه چند روز هم هست که وقتی می خوای از روی زمین بلندت کنیم دستت رو دراز می کنی به طرف بالا که برت داریم امروز صبح باهات تمرین می کردم که اسباب بازیتو بدی به من و بعد من بدم به تو می گفتم بگیر حالا بده تو اون لحظه که جواب دادی و یاد گرفتی ببینم فردا صبح باز هم بهم جواب میدی یا نه عسلللم
راستی جیگرم از روی عکسای بچگیه خودم و بابات عکس گرفتم که الان برات میذارم یه چیز دیگه که همین الان اتفاق افتاد اینه که دو دور چرخیدی از اونجایی که علاقه ای به چرخیدن از شکم به پشت نداشتی و ند هفته پیش 1 بار از شکم به پشت چرخیدی بودی و بس! (همیشه از پشت به شکم می چرخی) خیلی الان خوشحالم که تا از کمر به شکم چرخیدی دوباره از شکم به کمر در همون مسیر چرخیدی و من کلی ذوقیدم و همه یاین چرخشها رو برای رسیدن به کنترل انجام دادی! خوب حالا نوبت عکسای من و باباته به نظرت تو شکل کدوم از مایی!؟
این منم روی کریر صندلی ماشین زمان خودم!
بازم من
و باز هم من!
اولی سمت راست اون که شورت آدیداس داره منم اینجا هم تولد 1 سالگیمه
اینم عکسای بابات