آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

چهار ماهگیت مبارککککک

1392/6/4 1:30
نویسنده : شهرزاد
937 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان  ماچ

دیروز تولدت بود گلم  و چه جالبه که  از دیروز خیلی به نظرم بزرگتر شدی!!! هم شیطونتر شدی هم قیافت مردونه تر شده باور کن! امروز با بابایی و مامان ناهید رفتی واکسن زدی ...مامان ناهید می گه که مثل یه مررررررررررد  گریه کردی!!!نیشخندیه ذره .....

قربونت برم عزیزم که یکمی هم درد داشتی و عصری  یکم گریه کردی و ناله کردی خدا رو شکر تا الان تب نکردی ولی قسمت سختش  نصف شبه ..ببینیم چی می شه کاش تب نکنی اصلا"...

خوب می ریم سراغ قد و وزن و دور سرت...

قد 65/5         وزن 7600          دور سر 43        هووووووووووووووووورااااا

کلی خوشحالم وزنت از یه بچه ی5 ماهه هم بیشتره ....ماشالا ماشالا ماشالا ......ماشالا به شیرم ماشالامژه.....ماشالا به آراد ماشالااز خود راضی....ماشالا به قدش ماشالا ...ماشالا به وزنش ماشالا!نیشخند

گلم از اونجایی که قطره ی استامینوفنت رو خیلی راحت بالا میاری و نمی خوری مامان ناهید برات شیاف میذاره در یکی از مراحل گذاشتن شیاف شما به راحتی روی دست مامان ناهید  گلاب به روت  پی پی کردی و شیاف رو دادی بیرون  کلی بهت خندیدیم چون این کار رو دوبار تکرار کردی  و  بار  سوم هم هی زور زدی که بدیش بیرون  ولی چون دیگه تو روده های شما چیزی باقی نمونده بود  موفق نشدی بدیش  بیرون  هر چند خیلی تلاش کردی و حتی گریه هم کردی خنده

راستی یه خبر خوب برات دارم دوست من که حامله بود نی نیش دختره قلب  یه دوست دختر پیدا کردی عزیزم لبخند کلی عکس دارم ازت که به زودی میام میذارم عزیزم

راستی یه کاری که جدیدا" کشف کردیم که انجام میدی اینه که وقتی به پهلو می خوابی بر می گردی رو شکم!! خسته نباشی تنبل خان ! نی نیهای همسن شما 5 دور می چرخن ولی شما تازه اندر خم یک نیم چرخی! خدا پدر مامان ناهید رو بیامرزه که شما رو به پهلو خوابوند تا این قابلیتت کشف بشه !!!اگه به من و باباییت بود عمرا" نمی فهمیدم همین چرخیدن نصف و نیمه رو هم انجام بدیلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

شهناز
9 بهمن 91 1:29
قربونت برم
واااااي پي پي كردي رو دست ناناااااجووون؟؟؟
جيگر خالهههه
ايشالا تب نميكنه و ميگذره نگران نباش


تب نکرد خالش
مامان آراد(خاطره)
9 بهمن 91 18:38
4 ماهگیت مبارک عزیز دلمممممممممم...
دلم برات تنگ شده بود.
چرا پیش ما نمیای خاله جونننن..
هزار ماشا کلی بزرگ شدیاااااااا...مامانی اسپند یادت نره


مرسی خاطره جووون منم دلم برای آراد جووون تنگ شده میام الان بهت سر می زنم
مریم (مامان ثناجون)
10 بهمن 91 1:46
وای چه می کنه این اقا ارادمامانی چشم نخوره اسفند دود کنخوب خانم خانما تا من به شما سر نزنم شما اصلا انگار نه انگارنترس عزیزم پسملی را از چنگت در نمیارم چون اگه این کار را بکنم اون وقت پشت سر شون میگندشیر برنج گرم و چایده.....عروس دومادو زایده...

دوست خوبم:بلبل و طوطی کردیم تو را خدا شوخی کردیم .. واسه اینکه یکم بخندیم چون اگه ما مامانها به فکر هم دیگه نباشیم و نخندیم که دق می کنیم..
مامانی یه سری به ما هم بزن من از وقتی که استرس زایمان را داشتی بهت سر میزدم تا الان تازه لینگتون هم کردم البته با اجازتون

شرمنده مریم جووون زیاد فرصت پیدا نکردم تا حالا ولی از این به بعد قول می دم بیام وبلاگتون سر بزنم منم الان لینکت می کنم عزیزم
شقایق مامان آرشا
14 بهمن 91 12:13
سلام.خوشحال میشم ما را لینک کنیدو موافقتتون را برام نظر بگذارید.


سلام من هم خوشحال می شم همدیگرو لینک کنیم من الان لینکتون می کنم