آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

بهمن و اسفنده شلوغ

1396/12/21 16:44
نویسنده : شهرزاد
936 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزممحبت

همونطور که گفتم قرار بود بریم کاشان و رفتیم .با اتوبوس رفتیم بابا وحید نتونست بیاد دنبالمون ولی از تهران با ماشین جدیدی که خریده اومد دنبالمون  تو راه خوب بودی ماشین مانیتور دار انتخاب کردیم  که شما سرگرم باشی  و  واقعا هم عالی بود برای تو وقتی هم رسیدیم مامان جونم رو سورپرایز کردیم .روزهای کاشان بودن مثل همیشه عالی بود من عاشق خونه ی مامان جونمم هم براش تولد گرفتیم هم خونه تکونیشو انجام دادم شما هم چاق و چله کردم اونجا .دقیقا یک کیلو چاق شدی الان 26و نیم هستی .برات از بازار کاشان  مثل همیشه لباس خریدم دو دست لباس تو خونه با یک شلوار تو خونه  عکساش رو میذارم برات با دختر داییم سارا هم رفتیم یه روز یه جایی به نام کافه فیروزه و غذاهای سنتیه کاشان رو خوردیم .کاشان مال رفتیم هم برای شهر بازی هم برای   خوردن غذا . اونجا نویان و نوژان هم از تهران اومده بودن و خونه ی مامان جونم دیدیشون و کلی باهاشو بازی کردی . با ترنم هم همینطور .خلاصه که روزهای کاشان بودن دو هفته بود که واقعا به سرعت برق و باد گذشت

دیگه اینکه از طرف مهد مدام براتون برنامه میچینن و عکسای خوشگل ازت می گیرن . خیلیی از مهدت راضی هستیم و اینکه نمایش هم اجرا کردین که شما همه ی کاره ی داستان بودی و نقش راوی رو داشتی البته خودت زیاد راضی نبودی  چون دلت می خواست لباس حیوانات بپوشی   ولی با توجه به قدرت بالات در حفظ کردن یه دیالوگه طولانی داشتی که واقعا فقط از عهده ی خودت بر میومد

خونه تکونیه خودم رو انجام دادم که هیچ مال نانا جونم زمانی که نبود به شکل سورپرایزی براش انجام دادم و هر روز از نه صبح تا یازده و نیم که مهد بودی میومدم با ماشین خونشون رو  تمیز می کردم و یه ده روزی طول کشید تا خودش اومد و اندک کارای مونده رو انجام داد

 یه اسباب کشیه کوچولو هم نانا جون اینا انجام دادن به تهران چون خونه خریدن اونجا و مبلهای قدیمی و یه سری خورده ریز رو با ماشینه جدید  بردن تهران و نانا جون یه دو هفته ای هم اونجا بودن  و بعد هم که نانا برگشت رفتیم از نمایشگاه مبل .مبل جدید خریدن

دیگه چیزی یادم نمیاد .فردا تولد یاشاره  کادوش رو هم خریدیم راستی برای عید شما هم یه کامیون کنترلی خریدیم 130 تومن  که باید میدادیم مهدتون جاجی فیروز بهت میداد  بریم سراغ عکسات چون وقت ندارم قراره بریم برات کفش بخریم و طبق معمول که تلفن خونمون هنوز وصل نشده و من با لب تاب می تونم برات وبلاگ بنویسم  برای همین بعد از مدتها تونستم برات بنویسم  راستی لاس عیدت هم خریدیم و واقعا انتخاب سخت بود بس که هیچی درست و حسابی نیست تو بازار .مثل همیشه از خیابان منصور برات خرید کردیم البته بعد از اینکه یک صبح  تا عصر جمعه اطلس.ولیعصر.تسنیم و ستاره باران زیرو رو کردیم و چیزی نیافتیم عکس همشو میزارم برات عشقم

بریم سراغ عکسات

شما و ناناجون در راه ترمینال برای رفتن به کاشان

در اتوبوس

چهل تن کاشان خونه ی زیارتیه بابابزرگ خودم و بابا بزرگ بابام

اینم قبر بابا بزرگ بابام

سر خاک بابا بزرگم

اینم ماشین جدید بابا وحید وانا هستش که شما عاشقش بودی و مارو باهاش برد کاشان

البته بابا وحید عشق ماشینه و این یکی از ماشینهاشه یه مورانو هم خریده یکی دیگه هم دم دستیشه

اینم تولد هشتادو شیش سالگیه مامان جونم

شما هم تیپ زده بودی برای تولد مامان جون

این لباسی که برات خریدم از بازار کاشان

اینم شلواری که برات خریدم

شما با نویان و نوژان

یک روز دیگه با نویان

شما و ترنم خونه ی داییم

یه روز رفتیم فروشگاه سلمان فارسی

خوشگل خان داشتی می رفتی با نانا جون یه دوری بزنی

اینم کافه فیروزه با دختر داییم اینا

زنداییم و ناناجون در کاشان مال

یه روز که داشتیم می رفتیم بیرون

اینم یک بار دیگه که سه نسل می رفتیم بیرون

اینم آخرین لحظه در کاشان  من و شما

خوشگل من در خانه

من و بابا سعیدت  و من خسته از خونه تکونیها

یک روز در ایل گلی

تدارکات من به مناسبت سپندار مذگان روز عشق ایرانی

شما و یاشار

شما و نمایش عروسکی

عکسهای شما در مهد

الهی فدات بشم

عکس پایین هم  چند روز پیش در جشن نوروز و چهارشنبه سوریه

اینم چیزایی که بهتون دادن و کامیونی که ما برات خریدیم

اینم عکسی که با لباس محبی تو مهد ازت گرفتن و زدن رو شاسی منم زدم به دیوار اتاقت

یه شب خواب این خانوم رو دیده بودی و عاشقش شده بودی هنوزم دوسش داری اسمش ملیساسشاکی

عزیز دلم بعد از آرایشگاه

اینم یه سری آشپزیهام

داوود پاشا

نان لیوپارد

بیف استراگانف

این کلوچه کنجدیهارو بردم برای مامان جونم کاشان

اینارو برای عید هم درست می کنم

پنه ی مرغ و قارچ با سس آلفردو  و موزارلا

اینم بازم گوشفیل به در خواست شما چون خیلی دوست داری

اینم تیپ عید امسالت

هفته ی دیگه مهمونهامون میان که خالت و آیلین و آرمین و شوهر خالت هستن که از اهواز میان روزهای عیدمون هم به  رفتن به کاشان و تهران  خواهد گذشتبغل

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (1)

leiletitan
21 فروردین 97 21:42
واااااای آراد جوووووونم😍