زمستانه بی بخار

عزیزم

بالاخره زمستون رسید  البته الان دیگه  وسطه ماه دی هستیم ولی  از برف و سرما ی آنچنانی خبری نیست و ما منتظریم که یه برفی بیاد و از خشکسالیها ی پیش رو نجات پیدا کنیم

دوباره اومدیم خونه ی نانا جون و من فرصت رو غنیمت شمردم تا برات بنویسم چون همچنان تلفن نداریم . تو این مدت  از عمده ترین اتفاقاتی که افتاده مریضیه شماست که هنوز درگیرشیم و بالاخره مجبور شدیم بر خلاف میلمون ببریمت دکتر. من توبه  کرده بودم که دیگه دکتر نبرمت بسکه تجویزهای اشتباه دیدم ازشون ولی با این حال بردیمت فارابی که بغل خونمونه تو آبرسان و خانم دکتر مسنی بود که   کارش خوب بود خوشم اومد ازش داروی خاصی هم نداد .گفت آنتی بیوتیک هم لازم نداری فقط داروی حساسیت داد با استامینوفن برای تب کردنهات  خلاصه تبت قطع شد بعد از چند روز و الان فقط گلوت خلط داره  که داری بهتر می شی

گلم آخر هفته ی دیگه با نانا جون و شما و بابا وحید میریم  کاشان دو هفته کاشون می مونیم بیخیاله مهدت

خدا رو شکر چیزایی گه تو مهد یادت میدن همرو بهتر از خودشون بلدی و مدام داوطلبانه جواب میدی و ستاره می گیری  منم اصلا باهات هیچی کار نمی کنم  خودت تو مهد یاد می گیری و تو خونه هم هیچی فقط تنها  درسی رو که تصمیم گرفتم باهات کار کنم و خودتم عاشق تمرین کردن هستی زبانه که خیلی دوست داری باهات کار کنم منم که دیدم ممکنه یادت بره باهات کار کردم و همه رو عالی جواب میدی 

 زندگیمون به مهمونی بازی با ناناجون می گذرههر چند روز یک بار نانا میاد خونمون  یا ما میایم تو هفته یه چند باری همو می بینیم

راستی تو این هفته از طرف  مهد و با هزینه ی ما می برنتون  نمایش عروسکی به زبا ن ترکی  با اینکه  ترکی نمی فهمی ولی عاشق نمایشی

بریم سراغ عکسات

آخر هر ماه که می بینیم مهدت ازت راضیه و  ارزیابیه ماهنت عالیه برات جایزه می خریم اینم جایزه ی این ماهت که با خودت رفتیم بازار مشروطه   و خودت انتخاب کردی این بود

این کفش هم  همون روز از تربیت برات خریدیم  روز جمعه رفته بودیم

منم برای ست کردن با کاپشنت این کارو کردم

اینم همون روزی که رفته بودیم تربیت

شما و یاشار  خونه ی مامان جون تبریزی در حال دیدن کارتون

شما و ناناجون امروز عصر

خوراکیهای این مدت که درستیدم

گوش فیل که شما عاشقشی

دسر آپیتا