باز آمد بوی ماه مهر .این ماه دوست داشتنی
عزیزم
امروز رفتی مهد کلی خوشت اومده بود به طوریکه وقتیبرگشتیم می پرسیدی عصر هم می تونم برم!! و همش ازم تو طول روز می پرسیدی مامان فردا هم میرم وقتی جواب مثبت می گرفتی آخ جون آخ جونت می رفت هوا.
تو مهد گویا عالی بودی چون بهمون گفتن خیلی پسر کودب و آرومیه !! و البته شاخ در آوردن منو کسی ندید از آروم بودنه شما!! بهتون سالاد ماکارونی دادن و شما با افتخار از این تعریف می کردی که همشو خودت تنهایی تا آخر خورده بودی یه کیک هم به مناسبته شروه مهر تدارک دیده بودن و خورده بودید .کلاست چهار ساعته و مثل برق و باد می گذره برام! تا میام به خودم بیام وقت بر گردوندنت می رسه!
راستی کنافها تموم شد و در خونه هم عوض کردیم و امروز نصب کردن فردا هم میریم طرح کابینت رو برای آخرین بار اکی کنیم تا ببینیم کی شروع می کنه
بریم سراغ عکسهای این دو روز
دیشب خونه ی باباجون تبریزیت اینا و به زور خوابوندن شما از 5 صبح بیدار بودی
روز قبل از رفتن به مهد راهیه سلمونی شدی
و وقتی برگشتی
اینم وسایلت
امروز صبح در حال رفتن به مهد
اینم کتابهات که از طرف مهد دادن
این لگوی بانچمز رو امروز بهت دادیم به خاطر اول مهر کلی خوشت اومد این ببعی هم من درست کردم من بیشتر از تو خوشم اومده
اینم من درست کردم
اینم شما خسته و خوشحال بعد از مهد