اولین سفر زندگیت
نا ناز مامان سلام
دیروز با مامان ناهید و بابا وحید ساعت ۳ بعد از ظهر از تبریز راه افتادیم و ساعت ۱۱ رسیدیم اراک ...شما همش تو ماشین خواب بودی گلم البته تمام مدت هم در حال شیر خوردن بودی از بس شکموییی
بابایی دلش برات خیلی تنگ شده همون دیروز تا رسیدیم اراک اسکا یپ خواست منم شما رو به بابات نشون دادم تا خیالش راحت بشه! همچین بابایی داری عزیزم الانم می خوام تو وبلاگت براش عکس بذارم ببیندت چون مامان ناهید وی پی انش قطعه و نمی تونم برم فیس بوک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی