آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

عکسهای پست قبل

1395/4/27 18:38
نویسنده : شهرزاد
1,475 بازدید
اشتراک گذاری

 سخنانی قبل از گذاشتن عکسها :

  دو چرخه سواریت عالیه و با بچه های مدرسه ایه همسایه تو حیاط مسابقه میدی!  دوچرختم که تو عکسهای تولد 3 سالگیت هست از خودت حسابی بزرگتره  و پات تازه به پدالش می رسه  حتی یاشار که دوچرخش عین شماست و قدشم دو سه سانتی از شما بلند تره  هنوز بلد نیست با اون دو چرخه بازی کنه که شما انقدر عالی می تونی در کل دست فرمونت تو ماشین سواری و دو چرخه و اسکوتر عالیه تازه روتم زیاده   حتی وایمیستی دوچرخه سواری می کنی به زودی  فکر کنم بتونی تک چرخ بزنی  یا دستت رو کلا" ول کنی!راضی

خونه ی هستیا رفتن هم از امروز کلا" شروع کردی و با اجازه از من میری خونشون و چند ساعتی اونجا بازی می کنی و مامان هستیا هم حسابی بهتون می رسه  امروز کمپوت آناناس و طالبی و سیب زمینی سرخ شده خورده بودی تازه اومدی بالا ته چین داشتیم اونم خوردی ! در کل از وقتی میری بازی با محمد (پسر همسایه طبقه 3 )  و هستیا تو حیاط  بعدش گرسنه و خسته میای خونه و همش می خوای یه چیزی بخوری ظهر هم به راحتی 2 الی 3 ساعت می خوابی 

حالا بریم سراغ عکسهات

 

یه روز بابا جون اومد دنبالت بردت شهر بازی  منظریه این چند تا عکس رو بابا جون ازت گرفته

 

یک روز تا بستانی در ایل گولی   با وسیله ی مورد علاقت و هوایی که در حد پوشیدن کاپشن سرد بود ! دلیل خلوت بودن شهر بازی هم همین بود

یک روز دیگه در میرداماد (همش کارمون شده شهربازی گردی)

در کندوان به همراه دایی بهرام (دایی من) سوگول دختر داییم ..ناناجون و شما و زنداییم و بابا سعید

منم در عکس پایین اضافه شدم

شما و بابا سعید در حال بالا رفتن از پله ها

بعد رفتیم همونجا یه آلاچیق یافتیم و نشستیم

عکس پایین هم مال زمانیه که دایی بهرام اینا تبریز بودن و من و شما و بابا سعید دعوت شدیم افطاری خونه ی مامان جون تبریزی  و مهمونهای زیادی هم داشت که تو عکس فقط یاشار و شما و امیر رضا (نوه ی عموی بابات) هستید و اینجا تازه اولشه که اومدیم و هنوز می شد ازتون عکس گرفت چون بعدش عمرا" ننشستید!

اینم سفره قبل از چیده شدن کامل!  همینم دزدکی خندونک گرفتم !

یه روزم با دایی اینا رفتیم ایل گولی

بعد

آماده برای قایق سواری

اون قایق پشتیه هم دایی بهرام و زندایی و ناناجون و بابا وحید هستن من و شما و بابا سعید و سوگول هم تو این قایق بودیم

اینم قایق بابا وحید اینا

 و بعد از اون رفتیم شهربازی ایل گولی

و من و سوگول سوار این وسیله شدیم

و بعد از اینکه با اون وسیله رفتیم بالا عکسهایی از ایل گولی و اطراف گرفتم

در تسنیم با مهمونهامون

بعد از تسنیم هم  رفتیم تله کابین

بعد از تله کابین هم برای شام رفتیم پیتزا آناهیتا زعفرانیه

اینم پیک نیکمون که با عمه الهامتو مامان جونت اینا رفته بودیم مهمون نانا بودیم

بابا در حال کباب کردن!

کباب کوبیده ها رو مامان جونت آورده بود جوجه ها که  در حال کباب شدن بودن هم نانا جون

اینم پارک بازیه همون پارک همون روز

شما و یاشار

شما و یاشار و بابا سعید که نمی دونه تو رو بگیره یا یاشارو!

بعد از یه پیک نیک طولانی که همش د حال بدو بدو بودی در راه برگشت به این حالت در اومدی!

این پست رو با عکسی از خودم و خودش به پایان می رسونم!خندونک

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

مهسا
29 تیر 95 17:23
شهرزاد جون عاشقتم آخی دختر دلم باز شد موهاتو زدی کنار و صورت ماهتو دیدم چقد تو نازی راستی عزیزم تولدتم مبارک هزارتا دوست دارم
شهرزاد
پاسخ
مهسا جوون فدات بشم خانومی چقدر مهربونی عزیزم
ژاله
8 مرداد 95 16:05
سلام شهرزاد جان ما چند ماهیه خونه رو گذاشتیم واسه فروش تو تبریز مشتری خیلی کم اومده میخواستم ببینم شما کدوم سایت خونتون رو واسه فروش گذاشتین ممنون میشم منو راهنمایی کنین اگه امکان داره زودتر جواب منو بدین خواهش میکنم ،خواهش .....
ژاله
9 مرداد 95 16:50
خواهش میکنم زودتر منو راهنمایی کنین
شهرزاد
پاسخ
خانومی ما تو سایت دیوار گذاشته بودیم