آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

اردیبهشتی که گذشت

1395/3/7 18:19
نویسنده : شهرزاد
1,582 بازدید
اشتراک گذاری

تو این پست عکسهای اردیبهشتیتو میذازم  عزیز دلم و زیر هر عکس توضیح میدم که کجا بودیم و روزانه هاتو می گم  و در پست بعد که تا امشب یا فردا اونم تایید می کنم برات از اتفاقات و روزانه های اردیبهشتی و خردادی بیشتر توضیح میدم  پس بریم سراغ عکسهات

یکی از روزهای اردیبهشتی رفتیم کومه و یه میکی موسی بود که با شما دوست شده بود

همون روز ولیعصر هم رفتیم که هوا سرد شد و تو عکس خودتو می بینی دست تو دست ناناجون و بابا وحید

یک روز جمعه هم من و شما برای دومین بار تنهایی با هم رفتیم پارک  ادب و شما کلی اسکوتر بازی کردی و یه دوستی هم پیدا کردی که اتفاقا" اسکوتر داشت و حسابی با هم خوش گذروندید 

اینم دوستت که اسمشم یاد گرفته بودی بلند صداش می کردی محمد بیا نرو اون طرف!

یه روزم رفتیم شهربازی ایل گلی و شما که از بچگیت عاشق این وسیله ی بازی بودی و هستی

ناناجون و بابا سعید و بابا وحید و هوایی که سرد بود ها...

با هم در خانه و بیکاری

تو عشق منی نازگلممحبت

رفتیم برای خرید اسباب بازی بازار مشرطه  هم برای شما و هم برای نوژان(نوه ی داییم)

 برای شما جنگل حیوانات خریدیم که تقریبا" 20 تا حیوون داره با یه سفره که عکس جنگل و رو دخونه داره خییلی خوشت اومد و حیوونها رو به خوبی شناختی در حال حاضر عاشق شیر جتگلی  تو عکس زیر هم تازه از بازار برگشتیم و  من برات با لگوهات خونه برای بعضی از حیوونات درست کردم

اینجا هم داشتیم می رفتیم پارک شمس که نزدیک خونه ی بعدیمونه و رفتیم کشفش کنیم

این همون میمونیه که برای سفره ی هفت سین تو خیابون ولیعصر دیده بودیم که انگار به این پارک منتقل شده

می بینی گرم شدن تو کار این هوا نیست!

پارک خیلی بزرگ و خوشگلیه که خیییلی خوشم اومد ازش مخصوصا" بعد از اینکه فهمیدم یه شهر بازی خوب آخرش هست خندونک و چی از این بهتر  که نزدیک خونمون همچین پارک و همچین شهربازی هست

و این وسیله ی بازی که فقط تو این شهر بازی دیدم  خیلی برام جالب بود و  فقط این نبود که جدید بود دو تا وسیله ی دیگه هم داشت که تو شهربازی دیگه ای ندیده بودم

عاشق این ریخت و قیافتم عسلم  ...بهت گفتم سفت بگیر اینجوری شدی! اینم وسیله ای بود که ندیده بودم

اینجا هم داشتی با بابات می رفتی استخر و این برای بار دومی بود که رفتی استخر اما برای بار اولی بود که رفته بودی تو آب! و برای بار اولی بود که با بابات می رفتی استخر ...چون همونطور که تو وبلاگت هم نوشته بودم یک بار با من رفتی و لباسهاتم در آورده بودم که به جرم پسر بودن تو سن 2 سالگی بیرونت کردن و تنت به آب نخورد ولی این بار که با بابات رفته بودی  به جای اینکه خوشت بیاد ترسیده بودی و مثل کوآلا به بابات چسبیده بودی! قه قهه

بعد از اینکه یک بار رفتیم پارک شمس رو کشف کردیم یه بار دیگه هم با نانا جون رفتیم  ککه در عکس زیر  ناناجون رو می بینی با مجسمه ی بدون دست سوپور!

و شما با مجسمه که نمی دونم چرا ازش می ترسیدی!سوال

و زمانی که اونجا بودیم یهو هوا زیر و رو شد و خیلی سرد شد و چه بادی میومد به همراه بارون! بعد این رنگین کمون ظاهر شد محبت

اینم یکی دیگه از وسایل جالب اون پارکه که عاشقش شده بودی و خیلی خوب حرکت می کردی

یه شب هم با بابا سعید و ناناجون و شما رفتیم پیتزا آناهیتا تو زعفرانیه نزدیک خونه ی نانا جون غذا خوردیم

عشق من در حال دیدن کارتون

بقیه ی عکسها در پست بعد تا امشب یا نهایت تا فردا

راستی به دوستهای وبلاگیمون زهرا جون با وبلاگ ثمره ی عشق مامان بابا و ماهک جون با وبلاگ شازده کوچولو  تبریک می گم به خاطر  قدم نورسیدشون زهرا جون  نینی اولشه و دختره و ماهک جون نی نی دومشه و اونم دختره مبارکتون باشه دوستای من  از بقیه ی دوستهای تنبلمون هم می خوام عاجزانه تمنا کنم دست از تنبلی و تلگرام بازی بردارن و بیان وبلاگ نویسی رو ادامه بدن مثل مامان الای! مامان رایان ..مامان آراز و سویل ...مامان ارمیا....مامان آرشیدا و خیلیهای دیگه به خدا حیفه.... برگردید  ضمن اینکه دلم براتون تنگیده آخه دلشکسته

در ضمن مهسا جون کجاییی یه خبری بده از خودت وبلاگ درست کردی یا نه؟!


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آنيسا
21 خرداد 95 23:14
ماشالله آراد جون ناز چه بزرگ شده شهرزاد بزاش اسپند دود کن عزیزم