آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

پروژه ی بزرگ پوشک برداری!.+دزد طلاها+در تبریز....

1393/2/14 17:31
نویسنده : شهرزاد
905 بازدید
اشتراک گذاری

عسلممحبت

93/2/13شنبه (این مطلب دیروز نوشته شده )

من و شما الان تو خونمون هستیم و بالاخره بر گشتیم سر خونه و زندگیمون! دیروز صبح زود راه افتادیم بطوریکه ساعت 2 ظهر تبریز بودیم و نهار رو تو خونه خوردیم شما و بابا خوابیدید و من قبل از هر چیز افتادم به جون خونه و گردگیری جارو  کردم و مهمتر از اون سرامیکهای خاک گرفته بود که دستمال کشیدم! یعنی هنوز ساکهامون رو باز نکرده خونمون تمیز شدخندونک البته من وسواسی نیستم ولی پاهای سیاه شده ی شما باعث شد تا قبل از بیدار شدنت خونه رو تمیز کنم بالاخره نزدیک به دو ماه بود یه ریز خاک ریخته بود تو خونه و کسی هم نبوده که تمیز کنه ! خلاصه در مدتی که شما خواب بودی من همه ی کارامو کردم چمدونامونم باز کردم و شب حاضر آماده رفتیم خونه ی مامان جون تبریزیت اینا که کلی دلشون برات تنگ شده  بود شما اولش خجالت می کشیدی ولی کم کم یخت باز شد و شیطنتهات رو از سر گرفتی البته محیط برات جدید بود و بیشتر در حال کشف خونه بودی چون باباجونت اینا از بعد از عید از طبقه ی پایین خونشون اسباب کشی کردن به خونه ی نوساز طبقه ی بالاشون و پایین رو هم اجاره دادن!  وقتی دیدنت خیلی از حرف زدنت خوششون اومده بود و با تعجب می گفتن این که داره کاملا" حرف می زنه و کلی هم از بزرگ شدنت و قد کشیدنت می گفتن ...راستی عسلم اراک که بودیم بابایی اومد سورپرایزمون کرد! یعنی 1 روز زودتر اومد دنبالمون به جای پنجشنبه چهارشنبه ساعت 10 شب با یک جعبه کیک خوشمزهکه به مناسبت روز مادر برای من و نانا گرفته بود وارد خونه شد و من دهنم باززززززززززززز یعنی اعتراف می کنم اولین بار بود انقدررررررررررررر سورپرایز شدم چون اصلا" فکرشم نمی کردم و با بابایی روز 5 شنبه رفتیم اراک گردی در حالیکه شما چون دیر از خواب بعد از ظهرت بیدار شدی به نانا سپرده شدی ...رفتیم بیرون برای خودمون کمی خرید کردیم و برگشتیم خونه و ساعت 6 صبح جمعه هم حرکت به سمت تبریز...

از اخبار این مدت بخوام بگم  ...2 تا خبر دارم یکی خوب یکی بد

اول بد رو می گم  ....خونه ی عمت دزد اومده و همه ی طلاهاشو بردنغمناک بیچاره عمت کلی طلا داشت میگن 40 میلیونی می شده حتی طلاهای یاشار رو هم بردن عصبانی

خبر دوم که خبر خوبیه ....من دارم شما رو از پوشک می گیرم خندونکهورررررررررررررا و مهمتر از اون اینه که شما خیلی خوب همکاری می کنی ...این پروژه رو از اراک شروع کردم فکر کنم دوشنبه یا سه شنبه ی هفته ی پیش بود که رفتم تو نی نی سایت دیدم دو تا از دوستای نی نی سایتیت نینی هاشونو از پوشک گرفتن  از همونجا تصمیمم رو گرفتم و از فرداش شروع کردم هر یک ربع یه بار میبرمت دستشویی و شما هم کارت رو انجام میدی مخصوصا" در مورد دستشوییه بزرگت بیشتر همکاری می کنی و حتی قبلش میگی بی بی (به پی پی میگی) منم میبرمت و شما هم کارت رو انجام میدی ولی هنوز جیش رو نمی گی با این حال من مدام می برمت تا راه بیفتی دیروز هم برات شورت آموزشی خریدیم که امروز ازش استفاده کردی و تا ظهر پوشکت نکردم و اون پات بود کاملا" تمیز موند تا ظهر که خوابوندمت و تو خواب پوشکت کردم الانم هنوز خوابی خدا خودش کمکمون کنه و تا قبل از دو سالگی راحت بشیم ....

نمی دونم هوای تبریز چجوریه که شما میایم تبریز بیشتر می خوابی! امروز 12 ظهر از خواب بیدار شدی ! در حالیکه اراک که بودیم 10 یا بعضی وقتها 8! بیدار می شدی!

از الان دارم خودم رو برای خرداد آماده می کنم ...میگی چه خبره؟ مهمونی داریم دیگه نبات من....دختر داییم و شوهرش از کاشان و مامانم اینا از اراک و شاید خالت اینا از اهواز بیان خونمون آخه دوره داریم هر سال خرداد که تولد منم هست نوبت ما می شه  البته چیزی هم تا خرداد نمونده خدا رو شکر من که دارم روز شماری می کنم از الان دلم برای همشون تنگ شده با اینکه تازه همشونو دیدم!خجالت

یه چیزی هم دلم می خواد در مورد خودت بگم که تو پست قبل یادم رفت بنویسم و اون اینه که چند وقت پیش  بهت گفتم :آراد قربونت برم ....گفتی : نه بیا قه قههوای اگه بدونی چقدر خندیدم اشکم دراومده بود ...این روزا به افعال منفی و مخالفت کردن علاقه مند شدی همش میگی نمی خوام(نینام neynam) نیا ....نده....نه.....نرو....ندارم....این ندارم رو وقتی میگم جیش داری  میگی .... کلمات جالبی که می گی گاغ و گوغ هستش! اولی رو به چراغ و دومی رو به دوغ می گی خنده بقیه ی کلمات هم نمی گم....  چون معمولی اداشون می کنی و تقریبا" عین کلمات رو می گی

93/2/14

دیروز مطالب بالا رو  نوشتم و بعد بیدار شدی و دیگه وقت نکردم پست رو کامل کنم  به خصوص اینکه همش تو دستشویی بودیم و هی می بردمت اونجا تا کارت رو بکنی آخه پوشک که نبودی شورت آموزشی پات کرده بودم و دلم نمی خواست کثیف بشه  خلاصه روز خسته کننده ای بود امروز فهمیدم که شما دیر به دیر جیش می کنی و باید هر نیم ساعت یک بار ببرمت دستشویی تا کارت رو بکنی اینطوری هم کلی جیش می کنی هم من انقدر خسته نمی شم الانم که خوابی ...

اینم عکسات

در حال دیدن تی وی (اراک)

یه روز که اراک بودیم با نانا رفتید خونه ی مامان بزرگ من و اینجا داری باهام بای بای می کنی یعنی نانا رو پشیمون کرده بودی از بس که خونه ی مامان بزرگ من آتیش سوزونده بودی بیچاره نانا فرداش کمر درد و مچ درد گرفته بود می گفت 1 لحظه هم نتونسته بشینه از دستت

از همینجا سرپیچی کردنات شروع شده بود

ولی زود نا امید شدی

و رفتی

عکس پایین هم وقتی تو راه تبریز بودیم ازت گرفتم عزیییییزم رو پام خوابیده بودی

این عکس هم مال همین الانه که خوابی

همیشه خوب بخوابی گلم

 

 

پسندها (1)

نظرات (10)

مامان و بابا
15 اردیبهشت 93 0:40
سلام رسیدن به خیر همیشه به گردش چقدر دلم براتون تنگ شده بود ..ماشاالله چقدر بزرگ شدی
محبوبه مامان الینا
15 اردیبهشت 93 8:42
چه سورپرایز باحالی موفق باشی تو این پروژه خطیر عزیزم میبوسم گل پسر ناناز ِ شیرین زبونو
پرند
15 اردیبهشت 93 17:14
سلام به آقا آراد و مامان مهربونش ، خوب هستيد ؟ آراد جونم ماشاا... به شما كه روز به روز مردتر ميشي الهي هميشه سلامت باشي فرشته كوچولوي من
شهرزاد
پاسخ
سلام ممنون هر دو خوبیم مرسی بهمون سر زدی و خواننده ی ما هستی عزیزم
رضوان
16 اردیبهشت 93 20:07
چه عالی که آراد را داری از پوشک میگیری دیگه راحت میشی خانومی
مامان شقایقℒℴѵℯ
17 اردیبهشت 93 15:47
وااااااااااااای دوست جونم موفق باشی. این موضوع پوشک گرفتن یکی از کابوسهامه. خدا ب خیر بگذرونه........... قربون این پسر طلا ک انقدر ناناز حرف میزنه. بوووووووووووووووس جیگری
لی لی
17 اردیبهشت 93 22:34
دوست مهربونم هم بایت اون همه راهنمایی که بهم کردی کلی ممنونم هم از اینکه وقت گذاشتی و دل نوشته های منو خوندی ممنونم رمز رو هم با افتخار تقدیمت میکنم
مامان زهرا
20 اردیبهشت 93 18:52
سلام ما شا الله پسر نازی دارید خدا نگهش داره خوشحال میشم ما رو هم لینک کنید یه سری هم به ما بزنید
شهرزاد
پاسخ
سلام مرسی حتما" با کمال میل
مامان آیسو وآیسا
21 اردیبهشت 93 12:48
دوست خوبم منم در حال پوشک گیرونم ولی هنوز موفق نشدم ولی همکاری ایسا گاهی خوبه گاهی نه راستی منم خردادیم وعاشق عکسهای تو خواب ارادی شدم قربونش برم مثل فرشته ها لالا کرده خوابهای خوب ببینی خاله چه بد که طلاهای واهر شوهرتونو بردن برا ورژن پسرونه ایسای من(اراد خوشتیپ ونازم)
♥مرجان مامان آران و باران♥
21 اردیبهشت 93 16:01
عزیز دلممم چقدر تو عسلی هزار ماشالااا خوشگل تپلییی همیشه به سفر عزیزمممممممممم
شهناز
21 اردیبهشت 93 16:12