آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

شرح حال این روزها در اراک

1393/1/30 15:18
نویسنده : شهرزاد
658 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلمقلب

در اصل اومدم برات یه سری عکس بذارم گلم ولی نمی تونم نگم که چقدر شیطون تر شدی مخصوصا" وقتی  نزدیک می شیم به ساعت خوابت ...دو روزه مامان بزرگ من اومده خونه ی نانا و اونم فهمیده که شما یهو زیر و رو می شی! تا قبل از اینکه خوابت بگیره بچه ی آرومی به نظر می رسی ولی بعد از اینکه خوابت گرفت انرژیت 10 برابر می شه و دیگه رو زمین نیستی همش رو میز ها و اپن و در حال خراب کاری و انقدر جیغ می زنی و می خندی و می دوی که مامان بزرگم دیشب می گفت به کی رفته انقدر شیطونه! حالا همین مامان بزرگم دو ساعت پیشش از آروم بودنت می گفت! ابروفکر کنم قبلا" هم گفتم که همش میای دستمونو می گیری می گی دست پاشو بیا! البته پاشو رو یه جور خاصی می گی و یا دستمونو می کشی یا میای پشتمون وایمیستی هولمون میدی ! یعنی یک لحظه هم نمیذاری من بشینم یا در حال کارای خطرناکی و من باید بدوم یا به روشی که گفتم دستمو می کشی یا هولم میدی یا می خوای عمو پورنگ ببینی یا می خوای ریو ببینی به ریو هم می گی ییو  یا ناین می خوای(نارنگی) یا گشنته! در کل برای خودم هیچ وقتی نمی مونه جز زمانی که می خوابی از وقتی هم اومدیم اراک که خوابت خرگوشی شده و زود از خواب بیدار می شی هم ظهرها هم صبح ها زود بیدار می شی صبح که از خواب بیدار می شی می گم بگیر بخواب ببینیم با دستت  هال رو نشون میدی میگی نانا؟! می گم نانا خوابه بگیر بخواب یواش میگی خوابه؟ می گم آره بخواب می گی تار! منظورت همون گیتاره ! میگم تار هم خوابه بخواب به زور می خوابونمت شیر میدم بهت شاید خوابت ببره بعضی وقتها جواب میده ولی خیلی وقتها هم می خوری و می دوی میری بیرون ...چند شب پیش هم هر کاری می کردم نمی خوابیدی و می خواستی بیای بیرون با صدای آروم بهت میگم کجا داری میری تو هم با صدای آروم می گی ددر!  دوباره تلاش کردم بخوابونمت تو همون تاریکی اتاق  بلند شدی رفتی رو تخت  منم عصبانی شدم بازم با همون صدای یواش بهت می گم نمی خوای بخوابی تو هم یواش بر گشتی می گی نه! نمی دونستم بخندم یا گریه کنم! برای بار سوم کشیدمت تو رختخواب و تلاش رو برای بار سوم شروع کردم باز شیر خوردی رفتی رو تخت  نشستی بر گشتم می گم من رفتم( با عصبانیت).... میگی بای بای! و باهام بای بای می کنی! قهقهههمچین پسری شدی شما! خدا صبر بده بهم یعنی!چشماینم عکسات

شما در حال گیتار زدن اونم با گیتار خودت

اینجا هم رفته بودیم خونه ی مامان بزرگ من که شما مثل همیشه در حال صخره نوردی و مبل نوردی می باشی! تازه با اینحال مامان بزرگم می گفت آرومی ببین وقت خوابت چی می شی که  این کارات دیگه به چشم نمیاد!

تو عکس زیر هم با نانا و بابا وحید رفتیم فروشگاه حامی و شما کلی آتیش سوزوندی تا آخرش تبعید شدی تو سبد خرید! کلی واسه ی خانومهای فروشنده عشوه و ناز ریختی حتی وقتی نگات نمی کردن هم هی نگاشون می کردی و می خندیدی و عشوه میریختی!  تو بزرگ بشی چی می شی ایشالا اون چیزی که من فکر می کنم نمی شی!ساکت

عکس پایین هم یک روز کاملا" عادی از روزهای زندگی من و شما رو نشون میده!ابرو

تو عکس پایین هم لالا کردی و من می خواستم موهاتو کوتاه کنم البته فقط چتریاتو برای همین اینجوری دسته بندیشون کرده بودم

تو عکس زیر هم داری ریو می بینی

همیشه خوب بخوابی جیگرم

پسندها (1)

نظرات (7)

اسپاترا
31 فروردین 93 4:31
عزیزم چه شیطون بلایی شدی تو گل پسری مامان جونش کلی از طرف خاله ببوسش
شهرزاد
پاسخ
مرسی اسپاترا جووون
رضوان مامان رادین
31 فروردین 93 10:54
آرزو یم این است برگی از شاخ درخت خوشی ات کم نشود... شهد شیرین لبانت به غمی سم نشود ....درد باچهره زیبای تو همدم نشود.... روز زن مبارک ای گل
شهرزاد
پاسخ
مرسی رضوان عزیزم همیشه منو شرمنده می کنی و منه تنبل وقت نمی کنم بیام تبریک بگم ببخشید روز شما هم مبارک
شقایق.مامان حباب
1 اردیبهشت 93 0:19
شهرزاد جون فقط کسایی ک ی پسمل انقدری دارن متوجه میشن چی میگی... خخخخخخخخخ قربون همه شیطونیات خاله ای تا میتونی آتیش بسوزون. بوس
شهرزاد
پاسخ
دقیقا" البته من دختری سراغ دارم که خیلی شیطون تر از آراده البته مثل آراد از وسایل بالا نمی رفت وقتی همسن آراد بود ولی کارهاش مخرب تر بود اونم کسی نیست جز آیلین دختر خاله ی آراد
persian mom
1 اردیبهشت 93 3:11
اخ اخ یکی پیدا شد حرف دل منو زدددد منم همش در حال جمع کردنه ارمیا م یا رو مبا یا روی هر چیز بلندی همش کار خطر ناک میکنههههههههه وقت خواب هم دقیقاااااااااااااا انرژیش 10 برابر میشه و با خواب مبارزه میکنه جون نموند برام الهی گیتارشوووو.. اندازه همون گیتار معمولیه؟ یا سایز کوچیکه؟ بیچاره مامان بزرگتت
شهرزاد
پاسخ
من فکر کنم همش زیر سر باباهاس! اونا بچه بودن از این کارا کردن خدا هم برای گرفتن تقاص! این وروجکها رو کپیه باباهاشون نصیب ما کرده! فقط نمی دونم گناه مایی که تو بچگی آروم بودیم چیه آخه چرااااااااااااااگیتارش نصف گیتار بزرگاس اونا 4/4 این 2/4
محبوبه مامان الینا
1 اردیبهشت 93 11:48
الهی ناناز ِ شیطون بلا اظهارنظر ِ مامان بزرگتون خیلی باحال بود قربونش برم دلبری میکنه راستی شهرزاد جون ماشاله هزار ماشاله باباتون خیلی جوون هستن
شهرزاد
پاسخ
مرسی بهمون سر زدی محبوبه جووون آره دیگه مامان بزرگم اصلا" از حرفی که قبلش زده بود پشیمون شد بیچاره! مرسی خانومی البته جوون مونده وگرنه از نظر سنی 53 سالشه
مامان علی (نازی)
2 اردیبهشت 93 14:31
سلام آراد جونم معلومه خیلی خوش میگدره بهت خاله جون
شهرزاد
پاسخ
بله خاله هم مامانم دیگه تنها نیست هم من وسایل جدیدتری برای خراب کردن پیدا کردم!!!
آرشیدا
2 اردیبهشت 93 20:22
چقدر خندیدم شهرزاد جون بخدا خیلی بامزه است اداهاشقربون شیطونیات خاله جونی
شهرزاد
پاسخ
بله دیگه خندش مال بقیس بدبختیاش مال منه بخند ایشالا نوبت تو هم میشه