ورود به هفته ی 39
سلام ناناز مامان
گردلیه من دیروز شما وارد هفته ی39 شدی منتها مامان وقت نداشت همون دیروز بیاد برای بنویسه چون با بابایی خونه رو تمیز کردیم و طبق معمول بابای مهربونت! کلی مامانی رو دعوا کرد که تو کار نکن! هی می گفت من می دونم آخرش آراد زودتر به دنیا میاد حالا ببین! خلاصه کارها که تموم شد زود خوابیدیم که امروز صبح زود ساعت 6 مامان ناهید از اراک می رسید ...بابا هم زود بلند شد و رفت دنبال مامان ناهید و خلاصه اینکه الان مامان ناهید اینجاست و کلی از کارهای مامانی رو انجام داده ...دستش درد نکنه د ر ضمن برات بگم که تا خواستیم دیروز خونه رو جارو کنیم جارو از کار افتاد! این جاروی مامانی در کل دهن مامانی رو سرویس کرده بود عزیزم کلی پولشو داده بودیم برای جهیزیه یه جاروی بدون کیسه ی خوشگل! بهر حال فکر کنم نیم سوز شده! دیروز قبل از اینکه مامانی راه بیفته بهش گفتم و تو باور نمی کنی اگه بگم مامانی امروز با یه جارو برقیه نو وارد خونه شد!!!! از اراک با اتوبوس برای ما جارو خریده آورده!!!!!باورت می شه!!! اونم یه جاروی خوب مثل مال خودشون که خیلی قدرتش بالاس به خاطر ما تو اتوبوس اضافه بار هم خورده بهش ولی واقعا" شوکه شدم !و کلی هم خوشحال چون حالا تو این وضعیت باید هی می رفتیم از عمت جارو قرض می کردیم تا اون یکی رو بدیم تعمیر !که خدا رو شکر مشکل حل شد!
خوشگل مامان تا چند ساعت دیگه من و بابایی میریم دکتر که برای آخرین بار وضعیت منو بررسی کنه و تاریخ عمل رو قطعی کنه ایشالا که همون پنجم مهر دستات تو دستامه