آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

کشف یک استعداد+ دیوار راست که می گن همینه +اولین جمله ی کوتاه....(در اراک)

1392/10/21 2:00
نویسنده : شهرزاد
2,113 بازدید
اشتراک گذاری

گلمقلب

این روزا واقعا" نمی شه دیگه کنترلت کرد شیطون بودی شیطون تر شدی! هیچی از دستت در امان نیست  دیگه بلندترین جای خونه که دستت بهش نرسه روی کمد پارچه ایه اتاق  خونه ی نانا ایناست!  و من مجبورم هر چیزی رو روی اون یک وجب جا بذارم که دستت بهش نرسه ...حتی گیتار آقا جووون! به شکل عجیبی عاشق گیتار شدی و من فقط کافیه  از دستت بگیرمش و قایمش کنم انقدر گریه می کنی نه الکی ها! واقعیه واقعی با یه عالمه اشک! حالا خوبه آقا جون خودش با کمال میل گیتارش رو در اختیارت گذاشته و شما همش می زنی روش و آهنگ می خونی  دقیقا" هم می دونی چطوری صداش رو در بیاری و کجای گیتار رو دست بزنی هم قسمت دسته و هم بدنه ی گیتار رو با دستت ضربه می زنی چون دیدی آقا جووون و دایی مصطفی چطوری این کار رو می کنن ...البته اول خونه ی خالت دیدی و بعد آقا جون مجبور شد برات گیتار بزنه خیلی جالبه! به یکی از بابا بزرگها می گی نماز بخونه برات به یکی دیگشون می گی گیتار بزنه واست! تو چی بشی خدا می دونه!  از وقتی هم که آقا جون رفته سر کار من و نانا رو مجبور می کنی برات گیتار بزنیم و بخونیم و شما هم با ما بخونی! حالا ما هم که بلد نیستیم بزنیم الکی دلی دلی می کنیم باهاش و می خونیم و کلی به خودمون می خندیم! کلا" کشف شده که شما عاشق موسیقی هستی  چون تا آهنگی می شنوی می شینی زمین و با دقت به اون آهنگ گوش میدی یا نگاه می کنی و خودتم دوست داری صدا در بیاری از وسایل صدا دار و حتی صدا ندار!خنثی

چند روز پیش دختر عمه ی من از آمریکا اومده بود ایران که یه سری هم به ما زد و اومد خونه  ی نانا  برای دیدن شما چون جز عکسهای فیس بوکمون شما رو ندیده بود تا حالا و خیلی از شما خوشش اومد و هنوز دم در بود که با دیدن شما گفت این چقدر خوشکله   بعد اومد تو و و بلافاصله ازت عکس گرفت ولی این باعث نشد که شما با مرجان(دختر عمم) خوب بشی! تمام مدتت بهش چپ چپ و البته با خجالت نگاه می کردی اونم در حالیکه به من چسبیده بودی!  مرجان یه شب اینجا موند و فردا صبحش رفتخنثی

یه روز هم با نانا و به وسیله ی اتوبوس شرکت واحد رفتیم خونه ی مامان بزرگ من که رفتنه یکم اذیت کردی تو اتوبوس  چون می خواستی راه بری و من اجازه نمیدادم ولی برگشتنه خیلی خوابت میومد و تا نشوندمت رو صندلی خوابیدی تو خونه ی مامان بزرگ من زدی یه مجسمرو شکستی !نگران مامان بزرگ من خیلی دوست داره که چیزی بهت نگفت چون خیلی حساسه رو وسایلش و من کلی خجالت کشیدمنگران

راستی آخر هفته ی  دیگه هم احتمالا" میریم کاشان شهر زادگاه من ..خونه ی داییها و دختر داییهامنیشخند

کارای جدیدت

وقتی می خوای به چیزی دست بزنی و ما نمیذاریم ادای نازی کردن رو با دستت در میاری و همزمان می گی نایی یا نا ...مثلا" می خوای ما رو خر کنی که قصدت نازی کردنه

به کفش می گی دا سبز

وقتی چیزی می خوای می گی اینو ...

امروز یک جمله ی کوتاه گفتی ...گفتی آب بیده (آب بده)فدات بشم من ماچ

به گیتار می گفتی اگ تا همین دیروز! امروز می گی گا یا گی! داری کم کم به کلمه ی مورد نظر نزدیک می شی!

دیروز نانا برات شعر خرگوشک رو می خوند و شما ادامشو گفتی شعرش اینه

  خرگوشک می دونه باید بره خونه تنهایی تو جنگل نمی شه بمونه لا لا لا    لا لالا (شما می گفتی) برگرد لا لالا  لا لالا (  باز شما) برگرد منتها به برگرد می گی بع بع! خنده

قربون تو برم من ...چند شبه که با هم رو زمین تو اتاق می خوابیم من در رو می بندم و اتاق فقط با نور بخاری روشنه و شما هی میای  به من از نزدیک با دقت نگاه می کنی طوری که دماغت می خوره به دماغم بعد می خندی و دستت رو میندازی دور گردنم میای بغلم عاشقتم خوشگلممم

روش جدید غذا دادن به شما گذاشتنت روی کابینتهای آشپزخونس! محو وسایل و بازی کردن با اونا می شی و دهن بااااااااز و منم انقدر میدم می خوری که خودم دلم برات می سوزه

راستی با نانا دیشب دور سر و قدت رو گرفتیم

قد 86    دور سر 49    وزنتم گرفتم دوباره وقتی خودت وایمیستی رو ترازو 13 کیلو وقتی  خودم میرم و بعد با شما میرم رو ترازو و از هم کم می کنم (روشی که قبلا"استفاده می کردم) 13/300 هستی در کل توپولیتر شدی نانازم قربونت برم که در همه ی موارد خط نمودارت رو با خودکار بالاتر از همه ی خطها کشیدم و همه ی خطوط رو رد کردی  ماشالا به قند عسلم ماشالا قلب

 دیروز  تو وبلاگت بودم برای خودم می چرخیدم  شما هی عمو عمو کردی  منم مجبور شدم لب تاب رو نصفش رو به تو اختصاص بدم و عمو پورنگ بذارم برات  در همین حال عکس بابایی اومد یهو با خوشحالی بابا رو نشون دادی و گفتی بابا بابا بعد عکس بابا جون تبریزی رو نشونت دادم  با خوشحالی گفتی oy (الله اکبر)

 یه سری عکس از اهواز  مونده و یه سری هم مال اراکه که  الان برات میذارم

آراد پاستیلیخوشمزه

این موبایل باب اسفنجی رو از آبادان برات خریدیم

بالا رفتن از جلوی سرسره (خونه ی خاله)

یعنی عاشق این عکس پایینیم

داداش چایی می خوای بیارم خدمتتون؟!

دلیل اینکه خالت همه ی خونه رو فرش کرده اینه که آیلین جوجو هی می خورد رو سرامیکها زمین برای همین فعلا" خونش مثل مسجد پر از فرشه زبان

بالا رفتن از تردمیل

اینم جوشهایی که رو بدنت زده بود

از اینجا به بعد عکسها مربوط به اراک خونه ی نانا می باشد خنثی

بالا رفتن از میز نهار خوری  به عشق گیتار که از دست شما گذاشته بودیم اون بالا و  از تواناییهای شما خبر نداشتیم

آراد خوشحال از رسیدن به هدف

بالا رفتن از میز های عسلی

یعنی واقعا" نمی دونم از دست این بالا رفتنات باید چیکار کنم  آخه رو اپن چیکار می کنی تو!

اینجا هم آقا جون (بابای من) اومده بود خونه و شما مجبورش کردی برات گیتار بزنه و بخونه

و بعد مثل همیشه بازی با آقا جووون

شما و گیتار

اینجا هم جاییه که جدیدا" بهت غذا میدم و شما با بازی با این وسایل سر گرم می شی و غذا می خوری

اینجا هم رفتی گیتار رو آوردی واسه ی خودت و داری می خونی و مثلا" می زنی منتها اولش پشت رو استفاده می کردی

کم کم استفاده ی صحیح رو یاد گرفتی

جدیدا" اینطوری لم میدی و  تی وی می بینی

یه روز صبح با این صحنه مواجه شدم

اینجا هم داری عمو پورنگ می بینی

اینجام تو اتوبوسیم و داریم میریم خونه ی مامان بزرگ من

قربونت برم عزیزم این کلاه خوشگل رو هم نانا برات بافته مثل کلاه خوده و قسمت بالاییش مثل شال میاد جلوی دهن و دماغت در اصل متحرکه

اینجا هم خونه ی مامان بزرگ من و بالا رفتن از مبل

و دید زدن بیرون

اینجا احتماا" یه دختر خوشگل دیدی!منتظر

اینجام داری عمو پورنگ می بینی  توپولم

اینجا هم رو توپ نانا با هم نشستید

 عاشقتمقلب

 ببخشید عکسا زیاد بود آدم میره خونه ی مامانش بیکار می شه هی عکس می گیره  دیگهچشمک

 


 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مریم (مامان ثنا جون )
21 دی 92 10:59
سلام خوش به حالت شهرزاد جون تو کل ایران فامیل دارید و گردش همیشه خوش باشید و لذت ببرید ای اراد جون شیطون بلا. کلی از این نوشته خندیدم به بابا بزرگ نماز خون و یه گیتاریست گیر میده راستی تو چکاره ایی اخی بمیرم پاهای تپلت چی شده عزیزم. داداش من چایی می خوام بیار دیگه
شهرزاد
پاسخ
البته این قضیه یه بدی بزرگ هم داره اونم اینکه یه فامیل و آشنا تو شهر خودمون نداریم و همش تنهاییم من خونه دارم
مامان علیرضا
21 دی 92 11:57
ماشا الله به این پسر وروجک. کاش علیرضای منم زودی بزرگ شه. راستی با اجازه لینکتون کردم.
شهرزاد
پاسخ
مرسی خانومی ...زیاد عجبه نکن انقدر زود بزرگ می شن و از در و دیوار بالا میرن که می گی کاش کوچولو می موند مرسی خانومی منم لینکتون می کنم
persian mom
22 دی 92 2:40
عکسا عالی بود مخصوصا دم پنجره داره دید میزنه ارمیا هم همش بالا میره منم که استخدام شدم برم بیارمش پایین رو سرسره میره مواظبش باش نیوفته
شهرزاد
پاسخ
بچم از الان دختر بازه ! از دست این وروجکها ببین با ما مامانها چیکار می کنن ...نه بابا آراد خیلی محتاطه اگه بدونه میوفته نمیره بالا خوبیش اینه که خودشم میاد پایین
مرجان مامان آران و باران
22 دی 92 16:45
وای قربونت برمممممممممممممممم شیطوننن توهم مثل ارانی ماشالااااا ورووجککککککککککککککککککککک
شهرزاد
پاسخ
مرسی مرجان جوون
مامان رایان
22 دی 92 20:39
اخییییی عسیسم .مامانش بجای من لپشو بکش......چه عکسای نازی ...خوش گذره ایشالا پسمل گل
شهرزاد
پاسخ
مرسی خاله
مامان آیسو وآیسا
23 دی 92 19:23
برا آراد ناززززز چه شیطونیهایی میکنی خاله جووون
شهرزاد
پاسخ
نه خاله من اصلا" شیطون نیستم
مامان آراد
24 دی 92 2:44
خیلی شیطون شده ها . راستی چشم نخوره بابای جوونی داره اصلا بهش نمیاد بابات باشه خدا حفظش کنه
شهرزاد
پاسخ
بله خیلیییییی...مرسی خانومی آره همه می گن جووون مونده
مامان آیسو وآیسا
24 دی 92 12:04
خصوصی شهرزاد جوووونراستی دوست خوبم رمز رو یادم رفت خصوصی کنم تائیدش نکن لطفا
شهرزاد
پاسخ
چشم خانومی
مامان آیسو وآیسا
24 دی 92 12:05
دوست خوبم رمز رو یادم رفت خصوصی کنم تایید نکن لطفا
شهرزاد
پاسخ
چشم خانومی
مامان الیار
25 دی 92 14:05
مامانی معلومه کلی خوش می گذرونین ها خوش به حالتونامیدوارم همیشه خوش باشیدخیلی خیلی میبوسم گل پسری ناز رو اراد جونموراستی من واسه این پستتون نظر گذاشته بودم مثل اینکه نیومده عزیزم
شهرزاد
پاسخ
مرسی خانومی جاتون خالی بود
آرشیدا
27 دی 92 12:13
وااااااااااااااااااای شهرزاد جون اینقدر یههو مطلب و عکس تو یه پست اومدی بالا نمیدونیم از کدوم شیرین کاریش تعریف کنیماول من قبون اون ژست داش مشتیت شم خاله آخه فسقلی کی از اون طرف میره بالای تاب ؟دوم یعنی خاله کلی کیف کردم با اون بالا و پایین شدنت از میز و صندلیسوم بمیرم واسه اون جوشهای بدنت کاشکی نذاشته بودیشون مامانی چهارم شهرزاد جون چقدر باباتون شبیه آقاییتونه آخر یه روز میخورمت آراد پاستیلی من
شهرزاد
پاسخ
فکر کنم از آب اهواز بود بعد از اونم حسابی پوست پوست شد الان هنوز یکم جاشون هست و مقادیری پوست پوست مونده رو بدنش ...ههاتفاقا" خیلیها اینو می گن! تک تک اجزای صورتشون اصلا" شبیه نیست ولی در کل خود منم یه بار بابامو با شوشو اشتب گرفتم
آرشیدا
27 دی 92 12:14
راستی آراد خاله یه آهنگ هم واسه دخمل من میخونی؟با اون عشق گیتاریت
شهرزاد
پاسخ
بله خاله خوشگلا باید برقصن خوشگلا باید برقصن
عاطفه مامان الای
4 بهمن 92 18:52
سلام عزیزم روز به روز خوشگلتر میشی اینوبدون تعارف میگم شهر زاد واقعا" خوردنی شده موهاش هم که بلنده خیلی عالیه ...کاش کوتاهش نکنین خیلی خوشم میاد از موهای آراد خوب تو که همش در حال رفتن واومدن به اراک وتهرانی ولی خوبه با این رفت وآمدها میتونی وبلاگتو آپ کنی چون همه پستهات تازه بودن وکلی هم عکس ونوشته بود ...من چرا وقت کم میارم نمیدونم
شهرزاد
پاسخ
مرسی عاطفه جووون چشمات قشنگ می بینه لطف داری ...فعلا" تصمیم نداریم کوتاه کنیم البته خیلی تحت فشار بعضی از اطرافیانیم ولی مقاومت کردیم تا حالا