و باز هم مارکوپولو می شویم!+هوا فیل افکن می شود
عزیزم
دیروز گفتیم یه سر بریم طرفای بازار و تربیت گردش ! چشمت روز بد نبینه یخ زدیم! اصلا" فکر نمی کردم تا این حد بیرون سرد باشه اصلا" فاجعهههههه 13 درجه زیر صفر بود ولی خیلی بیشتر به نظر می رسید! هر چند با توجه به سرمای خونه که با بخاری تا آخرین حد زیاد و بستن در اتاق شما... هنوز احساس سرما می کردیم حدس می زدم سرد باشه ولی نه تا این حد! علنا" انگار داشتیم تو فریزر راه می رفتیم! همه تند تند فرار می کردن برن خونه ما هم زود بر گشتیم البته رفتیم خونه ی مامان جون و با با جون تبریزیت ...از همونجا هم برات بن بن بن BAN BEN BON مقدماتی که برای 1 سال تا 3 ساله هاست خریدیم فعلا" فارسیشو خریدیم تا بعد بریم بقیشو بخریم شما هم دوست داشتی ! البته بیشتر علاقه داشتی پارشون کنی! اول از همه عکس آب بود که تا دیدی داغ دلت تازه شد و آب گفتنات رفت هوا و ما مجبور شدیم بهت آب بدیم ! هر کدوم رو نشون میدم ول کنه آب نیستی و فقط می خوای کارت آب رو نشونت بدیم! البته جوجه و دست و پا رو هم نشونت دادم اسماشون رو گفتی بعد خودم کارت دست رو نشونت دادم و انگلیسیشو گفتم شما زود گفتی اد! کلی بوست کردم به هند می گی اد!
راستی عسلم به زودی یه مسافرت هم با راه طولانی هم مدت طولانی در پیش داریم 5 دی من و بابایی به همراه شما و به وسیله ی اتوبوس میریم اراک فرداش یعنی 6 دی من و شما و بابایی و نانا و مامان بزرگ من به وسیله ی قطار میریم اهواز می شه 24 ساعت ! یعنی ما 24 ساعت فقط تو راهیم! ولی کلی ذوق زده و خوشحالم چون تا حالا با شما سوار قطار نشدیم حتما" کلی خوش می گذره
تازه اونجا دختر داییم سارا و شوهرش و ترنم هم بهمون اضافه می شن و همه میریم که به خالت زحمت بدیم و شما 3 تا وروجک ببینیم این بار می خواید چیکار کنید بعد از یک هفته بابایی با هواپیما بر می گرده تبریز و من و شما و نانا و مامان بزرگ من با اتوبوس مثل دفعه ی قبل میریم اراک آخ جون یه 1 ماهی هم اونجا می مونیم به به چه روزای خوبی در پیشه
راستی دیروز تو خونه ی مامان جون تبریزی وزنت کردم 13 کیلو بودی البته فکر کنم خونه ی خودمون که 12/700 نشونت داد درست تره
اینم عکسات
من و شما دیروز که داشتیم یخ می کردیم رو ی پشت بوم پارکینگ عمومی مثلا" بابات می خواست با ساختمون معروف شهرداری که اون دور دوراس عکس بگیریم! ولی خیلی دور افتاد واقعا"
یه روز اومدیم دیدیم نیستی!و بعد...
اددددددی!(همون دالی خودمون )هر کاری می کنم فارسیشو نمی گی! ادی ترکیه دالیه
می خواستی بری تو تراس
اینجا هم داشتی عمو پورنگ میدیدی چون دیگه من و بابات حالمون از هر چی عمو پورنگه ......
اینم انگشت شما که تو سر شیشت کردی
عاشق این ترازویی و من همیشه قایمش می کنم از دست شما الانم وایسادی داری خودتو می کشی !
رو تختیمونم که به خاطر شما خیلی وقته جمع کردیم و اینی که رو تخت می بینی انداختیم
اینم بن بن بنی که برات خریدیم
اینجا می خواستم ازت عکس بگیرم یهو خندیدی
و بعد این شکلی شدی آراد بد جنس می شود !
هم به دور و ورت نگاه کن که چقدر ریختی همبه مبلها نگاه کن که به خاطر شما دوباره مجبور شدم روشون رو بکشم چون با دست و دهن کثیف می رفتی روشون
اینم دیروز خیابان تربیت که شما و این پیشی با هم دوست شده بودید تازه داشت میومد تو کالسکه و شما خوشحااااااااااااااااال فقط حیف شد که نشد از اون لحظه عکس بگیریم