روزهایی که مامان حرص می خورد +اپس!
عزیز دلم
الان راحت گرفتی خوابیدی ولی اگه بدونی امروز سر غذا خوردنات چقدر منو حرص دادی! البته می دونم تقصیر خودت نیست چون بقیه ی دندون آسیابت داره در میاد یکم ناراحتی و نمی تونی غذا بخوری آخه نصفش کامل در اومده و نصف دیگش به زور داره میاد بیرون هر وقت هم درد داری دستت رو می کنی تو دهنت و با ناله می گی درد .... فدات بشم عزیزم که درد داری کاش من جای تو دندون درد می گرفتم عزیزم
چند روز پیش رفتیم لاله پارک! تعجب نکن که این همه میریم اونجا آخه تو این برف و سرما جای دیگه ای نمی شه رفت ...بهر حال رفتیم لاله پارک و به دوستامون هم زنگ زدیم بیان با هم باشیم (یاسمین کوچولو ) رو می گم از اونجا هم مستقیم رفتیم قسمت غذا خوری لاله پارک مثلا" برای خوردن بستنی! ولی بو های خوشمزه ای که از غذا ها میومد باعث شد هممون غذا خوردیم برای شما هم سیب زمینی گرفتیم ..برات بگم که تو فروشگاه یکمی هم راه رفتی ! می گم یکم فکر نکنی از تنبلیه شما بود ها! بلکه بابات نذاشت بیشت از این راه بری! چون اعتقاد داشت شما حرکت ما رو کند کردی!
راستی عسل شما تقریبا" دیگه با 4 دست و پا خدا حافظی کردی ! می گم تقریبا" چون هر روز یه جوری! یه روز اصلا" 4 دست و پا نمیری و همش راه میری با خوشحالی و تند تند روز بعد می بینیم هیچ علاقه ای به راه رفتن نداری و دوست داری 4 دست و پا بری! خلاصه اینکه عشقی عمل می کنی .قربون عشقی عمل کردنت عزیزم
از کلمات جدید
به اسباب بازی می گی اپس!( aps )انقدر قشنگ می گی میخوام بخورمت
تو تبریز یه نون هایی هست مثل شیرمال بهش می گن اهری دیروز خونه ی مامان جون تبریزی داشتی می خوردی مامان جون گفت اهری یهو عین کلمه رو گفتی اهری...قیافه ی من و مامان جونت اون لحظه
چند روز که ماشین شارژیتو حرکت میدی و کلی می خندی پاتو میذاری رو گاز و میری تو در و دیوار!
قبلا" به قندون می گفتی قن ghan الان بهش می گی گن گن! gan gan!
اینم عکسای جدیدت
چیکارت کنم! عاشق کشوی سی دیهایی همیشه میری میریزیشون بیرون با اینکه با سیم بستیمشون و وقتی می بینی با اخم نگات می کنم کارت رو برام توجیه می کنی و با انگشتت کشو رو نشون میدی می گی عمو یا می گی عکس (ات) تو عکس پایین هم با خوشحالی یه سی دی شکار کردی رفتی رو مبل نشستی عکسشو نگاه می کنی جدیدا" خیلی دوست داری رو مبل بشینی به جای اینکه ازش آویزون بشی!
تو عکس پایین هم تازه از بیرون بر گشته بودیم و شما مشغول وارسیه کفشتی ..عزیزم چشم چپ شما خیلی حساسه و تا میریم بیرون یا بعد از حموم از چشم شما اشک میاد تو عکس زیر هم چون تازه از بیرون بر گشتیم چشمت خیسه عزیزم
عزیزم به خاطر سردی سرامیکها مجبور شدیم بازم تو حال فرش پهن کنیم که تو عکس زیر معلومه
تو عکس پایین همون اسباب بازیه هالک دستته که هر وقت می بینیش صدای ترسناک در میاری
من فدای تو بشم آخه!؟
مخفیگاه شماره ی 2
عاشق قیافتم تو عکس پایین که داری تو خونه ی مامان جون و باباجون تبریزی با خوشحالی و اسباب بازی به دست راه میری اون پشتی هم برای این اونجاست که شما نری سراغ میز تی وی و مبلهای زیر کلید برق هم به خاطر شما برداشته شده که نری روشون و کلید رو خاموش و روشن کنی چون همونطور که می دونی چسب هم جلودارت نیست و می کنیش 3 سوت! هر چند عامل دیگه ای که باعث شده مبل ها برداشته بشن اینه که نری روش مثل چند روز پیش سقوط کنی