آراد موش آزمایشگاهی می شود!+عکسهایی از قلاب بافیهای نانا
عزیزم
دیشب مهمون داشتیم و شب خوبی رو با دوستامون گذروندیم منتها من بازم یادم رفت از یاسمین جووون عکس بگیرم! شما خیلی آروم بودی از همیشه آرومتر! راستش نگرانت شده بودیم که نکنه جاییت درد می کنه و به خاطر مریضیت اینجوری شدی! چون لم داده بودی رو مبل و سرت رو هم گذاشته بودی رو دسته ی مبل! نانا می گه شما خجالتی تشریف داری! نمی دونم والا ! از خجالتت بود یا چی! بهر حال همش به من یا بابات چسبیده بود و سرت رو شونمون بود و مهمونهامون رو نگاه می کردی! لام تا کام هم حرف نمی زدی! البته سرفه هات بدتر شده بود که به خاطر همین شب دوباره راهی بیمارستان کودکان شدی! البته به نظر من نیازی نبود ولی ! باباته دیگه چیکار کنیم! وقتی رسیدیم بیمارستان دیدم هیچ کس نیست و منشی گفت دکتر رفته ! برای همین ما رو به طرف اورژانس بیمارستانی که چسبیده بود به بیمارستان کودکان هدایت کرد رفتیم اونجا دیدیم چند تا دانشجوی دکتری با هم نشستن حرف می زنن! و اینطوری بود که شما تبدیل شدی به موش آزمایشگاهیه یه عده دانشجو! البته از حق نگذریم همین قضیه با عث شد که حسابی سینه و گوش شما معاینه بشه و هر کدوم ده بار توی گوشت رو نگاه کردن و گفتن چرک نداره خدا رو شکر بعد دکتر اومد اونم صدای نفسهاتو با گوشیش گوش کرد و ته حلقت رو دیدو اینطور تشخیص دادن که سرماخوردگیه ویروسیه و خوب خودمون هم می دونستیم که سرما خوردگیه ویروسی خود به خود بر طرف می شه و نیازی به دارو نیست با این حال دیفن هیدرامین دادن و برگشتیم خونه! بمیرم واست که از من گرفتی منم از هوای آلوده ی تهران! بهر حال من بدون خوردن دارو خوب شدم شما هم به زودی خوب می شی گلم مخصوصا" اینکه بعد از خوردن دیفن هیدرامین خوابیدی تا الان ! هنوز هم بیدار نشدی الان ساعت یک ربع به ١ ظهر جمعست !
عزیزم مطالب بالا مال چند ساعت پیشه که نوشته بودم و هنوز تایید نکرده بودم ساعت ١ از خواب بیدار شدی و یه صبحونه ی مفصل خوردی و شیطنتهاتو شروع کردی و اول از همه رفتی سراغ میز نقره! که همیشه جلوش میز میذاریم ولی به خاطر مهمونی دیشب میز رو برداشته بودیم و شما تا چشم باز کردی فهمیدی که دیگه می تونی بری سراغشون منم سریع اومدم که نذارم دست بزنی تا دیدی من اومدم خواستی گولم بزنی شروع کردی عکس من و بابات رو نشون میدادی قشنگ انشگتت رو رو عکس من میذاشتی می گفتی مامان ! با اینکه بهت اخم کرده بودم که دست نزنی ولی می خواستم بگیرم بخورمت عزیز دلم
راستی یه سری عکس از یه سری از قلاب بافیهای نانا می خوام بذار م تو این پستت تا ببینی چه نانا ی هنرمندی داری البته از همینجا هم منتقلش می کنم به وبلاگ خود نانا یعنی بافت تک میل
اینم از عکسای خودت و قلاب بافیهای نانا
بعد از مدتها به خاطر مهمونهای دیشب خونه شکل خونه شد! میز اومد وسط! رو فرشی برداشته شد و پرده کشیده شد سر جاش! کلی دلم برای خونمون تنگ شده بود ها!ولی حیف الان که دارم می نویسم دوباره همه چیز بر گشت به حالت قبل
آراد منتظر اومدن یاسمین!
اینم قلاب بافیهای نانا
کیف موبایل
دوستان برای دیدن بقیه ی محصولات و یا خرید این لینک وبلاگ مامان منه می تونید سر بزنید اگه لینک هم بکنید ممنون می شم
nahidkazemi.blogfa.com