آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

زودتر میای ببله مامانی!!!؟

1392/6/3 23:10
نویسنده : شهرزاد
875 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر تپلیزبان

خوشگل مامان ...دیروز رفتیم دکتر  به خاطر انقباضهای شب قبلش  ..دکتر اولش که مامانی رو دید گفت,مثل اینکه خیلی عجله داری بچت بیاد!عصبانی احساس کردم فکر کرده من خیلی آدم حساسیم !قهر منم گفتم نه اتفاقا" اصلا" دوست ندارم زود به دنیا بیاد گفت حالا برو بخواب رو تخت تا ببینیم (یه جوری با تمسخر)زبان منم رفتم برای سونو گرافی ..بابایی هم یه گوشه وایساده بود و دو تامون تلاش می کردیم شما رو ببینیم یولچون دستگاه سونوی آقای دکترت قدیمیه و هیچی جز ابر و باد و مه خورشید دیده نمی شد! تا دستگاشو گذاشت کله ی مبارکت نمایان شدماچ دکتر گفت رشدش خوبه بعد هی دوباره همین رو با تعجب تکرار کرد  رشدش خیلی خوبه!!!! بعد قلبتو ...جفتتو دنده هاتو اونجاتو!!! عینکخلاصه همه جاتو بررسی کرد و گفت آب کیستم مناسبه ولی خیلی طولش داد و گفت والا رشدش خیلی خوبه و بچتون الان هم می تونه به دنیا بیاد همه چیزش رسیده و کامله! البته چون ترکی حرف می زنه من نصفشو نفهمیدمابرو بابات برام گفت  منم پرسیدم چند کیلوی آقای دکتر گفت 3.5 تعجب  منم دقیقا" شکل همین آدمکه دوباره پرسیدم چند! دوباره گفت 3.5 گفتم الان؟! گفت آره ...دوباره مثل خنگها پرسیدم مطمئنید؟ گفت آره  ....من تو آسمونها بودم پسرم  مژهچون هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر وزنت زیاد باشه اونم الان که هنوز 37 هفته و 3 روزته! خلاصه سونو گرافی تموم شد و دکتر با یه قیافه به شکل علامت تعجب و سوال رفت پشت میزش شروع کرد به بررسیه بقیه ی سونو گرافیهات و از من پرسید مطمینی آخرین پریودت 13 دی بوده! منم قسم و آیه که بله دکتر ...گفت بچتون الان رسده و حاضره درشت تر از سنشه  بهش گفتم یعنی می شه 5 مهر درش بیارید ...آخه تولد باباشم همون روزه ...دکتر گفت آره چرا نمی شه!!!خوشمزهمامان و می گی عزیزم دوباره تو آسمونها! گلم به همین راحتی هفته ی دیگه میای ببله مامانی...بغلدکتر شماره ی موبایلشو  داد برای پذیرش بیمارستانت هم نامه نوشت و گفت همه چیزش نرماله نی نیتون و انقباضهاتم طبیعیه فقط هر وقت درد داشتی برو بیمارستان من میام درش میارم الانم وقت داده برای بار آخر هفته ی دیگه بریم پیشش  ایشالا خدا بخواد پسر چاقالوی من چهارشنبه ی دیگه میای پیش مامانی و بابایی  ..هورا.امروز هم زنگ زدم وقت آرایشگاه گرفتم ...ساک خودمم دیروز کامل بستم و آماده شدم فقط یه مشکل داریم اونم خاله جونته عزیزم ناراحت آخه باید از اهواز بیاد ولی طبق حرف قبلیه دکترت بلیط گرفته برای 8 مهر! و حالا دیگه  بلیط گیرش نمیاد که بیاد  ..نمی دونم باید چیکار کنم  افسوسچون خالت از دست دکترت یکم عصبانیه در حالی که من اونو مقصر نمی دونم به نظرم مقصر اصلی خود شمایی! بله شما! سونو گرافیت جلوتر از سن پریود منه  این که تقصیره دکترت نیست هست!؟ کلی دارم فکر کی کنم خالت چطوری باید بیاد خیلی ناراحتم که نمی تونه بیاد بیا با هم دعا کنیم بلیط گیرش بیاد  ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شهناز
29 شهریور 91 21:00
انقدر دعا كرديد تا بالاخره بليط گير آوردم!!!
عجب بساطيه هااااا


ما اینیم دیگه!!
مریم جون
30 شهریور 91 14:13
آخ جووووووووووووووووووون نی نی تپلی هزار ماشالا