آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

یک خبر خوب+یک سری خصوصیات شما

1392/6/4 2:04
نویسنده : شهرزاد
680 بازدید
اشتراک گذاری

عسلمقلب

مامانی دیروز یکی از دوستهام بهم خبر داد که وبلاگ شما جز پر بازدیدها بوده هووووووووووورا هورا  کلی ذوقیدم چون همیشه می رفتم تو وبلاگهای پر بازدید با حسرتافسوس بهشون نگاه می کردم ! اون ته تهای دلم هم همیشه آرزو می کردم یه روزی وبلاگ شما هم به اون جا برسه!نیشخند

 ماچبرای خاطره جووون که بهم خبر داد

مامانی ماچ

به زودی مامان ناهید  میاد خونمون کلی روز شماری کردم که زودی بیاد از عید ندیدیمش دلمون کلی براش تنگیده آخه! چشمخوش بحال اونایی که با خونوادشون تو یه شهر زندگی می کنن واقعا" نعمت بزرگیه که نصیب ما نشدهگریهخیال باطل

برات بگم که چقدر شیطونی!خنثی  البته خیلی تو وبلاگت اینو گفتم ولی واقعا" روز به روز بدتر می شی نمی دونی چه کارایی می کنی چه جیغا چه حرفا چه پا کوبیدنها! تا میذاریمت زمین به سرعت باد باید بریم بالش بیاریم بذاریم زیر پاهات چون شروع می کنی به کوبیدن!ابرو بیچاره همسایه هامون! نیشخندشبها هم که تازه یادت میفته آواز بخونی ! جیغهای بنفش بکشی قهقهه بزنی! اصلا" انرِژیت تمومی نداره موقع خواب وقتی بهت شیر میدم نمی دونی چه بازیهایی در میاری رو شکم می شی انواع و اقسام لگدها رو نثار من می کنی چهار دست و پا می شی و تو همون حالت شیر می خوری! یقه ی لباسهای من از دست تو همشون از فرم افتادن انقدر موقع شیر خوردن می کشیشون و همزمان موهای بیچارمو تو مشتت می گیری و می کشی ! و همه ی این کارها رو هم درست زمانی  انجام میدی که مثلا" قراره بخوابی! تازه در حال شیر خوردن یادت میفته یه دوری تو تخت بزنی و یهو می بینی من پایین تختم تو بالای تخت هی باید بکشمت بیارمت پایین و تو قهقهت میره هوا! انگار بازیه! به مامان ناهید می گم ما دیگه حریف این نیم وجبی نمی شیم اصلا" یه انرِژیه عجیبی داره می گه نکنه تو یه چیز انرژی زا خوردی این اینطوری شدهخنده

جدیدا" هم که همش دستتو می زنی به پام که یعنی بغلم کن! یا اگه پشتت بهم باشه می چرخی و با دو تا دستت خودتو پرت می کنی تو بغلم  دیروز هم که موفق شدی یعنی زورت رسید کشوی تلویزیون رو باز کنی و من و بابات به این حالتتعجبتماشات می کردیم هی می کشیدی طرف خودت هی می بستی! خدا به دادمون برسه یعنی!آخ

یه کاری هم که یک هفتست انجام میدی اینه که با باسنت! خجالتخودتو سر میدی رو زمین ! و همینطوری نشسته میری میری تا به هدفت برسی! موقعی هم که نشستی 360 درجه می چرخی 1 دقیقه آرامش نداری! 1 ثانیه پشتت به تی ویه 1 ثانیه بعدش می بینیم روت به تلویزیون شده همش می چرخی   در تمام لحظات هم با پاهات به همه چیز تسلط داری  کلا" از بچگی علاقه داشتی که 1 پات به یه کسی یا چیزی مدام بخوره! تو ماشین هم همش پات رو دنده ی ماشینه یا اگه دنده نزدیکت نباشه دست بابایی! عاشق اینی که  پوشکت عوض بشه و به وسیله ی بابایی شسته بشی! آخه بابات شما رو می شوره من زورم به شما نمی رسه ! ضمن اینکه از اول هم بابات این وظیفه رو بر عهده گرفت دستش درد نکنه  تا پوشکت رو باز می کنه شروع می کنی به جیغ زدن  از خوشحالی و پا کوبیدن به بابایی! خیلی کیف می کنی! به لوستر اتاق هم خیلی علاقه داری طبق معمول موقع شیر خوردن یه مک می زنی ول می کنی به لوستر یه لبخند می زنی! دوباره یه مک می زنی یه لبخند به لوستر! راستی علاقه یزیادی هم به دماغ من و بابایی داری و حسابی تو مشتت خورد و خمیر می کنی دماغ و دههن و چشم و چالمون رو! بیچاره بابات همش ویترینش رو میاری پایین!یول

وضعیت غذا خوردنت عالیه سبزو با ماست هر چیزی رو می خوری! دیروز در عرض 3 سوت سرلاکت رو با ماست خوردی ! ابله(اصلا" خوشمزه به نظر نمی رسه!)5 دقیقه هم نشد همشو تموم کردی البته من معقول برات درست می کنم نه کم نه زیاد! دیروز 2 قاشق غذا خوری درست کردم چون علاقه ای به دور ریختن ندارم و هر چیزی بهت میدم همشو تا ته باید بخوری!باید!عصبانینیشخند

الانم که لنگ ظهر هنوز بیدار نشدی ! و من منتظرم بیدار شی ببرمت آب بازی

راستی روزی 5 یا 6 بار هم از اول تا آخر سی دیت رو نگاه می کنی و پلک نمی زنی! قبلا" یکی دو تا از کارتونهاشو دوست داشتی الان آروم می شینی و همشو می خوری!خندهتازه بعضیهاشو انقدر دوست داری که قهقه می زنی ! و لذت می بری! خنده

عکسهاتم میذارم پست بعدی


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شهناز
30 اردیبهشت 92 13:11
چه آتيش پاره اي شده اين خمپلوووووو


چه سریع خوندی خالش!
آرشیدا خانم
30 اردیبهشت 92 15:31
چقد جالب تقریبا این کاراش شبیه کارای ارشیداست اما کمتر و مثل اینکه شروعشه
پس اینجوری باید منتظر بقیه کاراش باشم


بله منتظر باش! خدا به دادت برسه!به داد من که نرسید