دندون پنجم خوش اومدی+دیدار وبلاگی+اولیت ترس!
عزیزمم
مامان فدای تک تکه دندونات بشه خوشگلم دیروز دندون پنجمت هم اومد بیرون مبارکت باشه جیگرم دندون بالا جلویی در اومده ایشالا همه ی دندونات به این راحتی در بیان و اذیت نشی گلم
گل گلم از دیروز بگم برات که ساعت 6 عصر رفتیم پارک منظریه سر قرار با دوستای وبلاگت خیلی خوب بود هوا هم خوب بود فقط هی می ترسیدیم بارون بیاد که خدا رو شکر تا وقتی ما اونجا بودیم خبری نشد ولی در عوض شب حسابی بارون اومد روز خوبی بود شما هم بچه ی خوبی بودی و آخرش تو کالسکت بیهوش شدی از خستگی...عکساش به دستم برسه برات میذارم منتها این بار فقط عکسهای نی نی ها گرفته شد .
شب هم رفتیم خونه ی مامان بزرگ تبریزیت که برای یاشار پسر عمت کیک ماهگرد گرفته بودن ماهگرد دوم عکسهای اونم تو دوربین عمته به زودی می گیرم ازش برات میذارم گلم
راستی مامانی دیشب خونه ی مامان بزرگت اسباب بازیه یاشار رو بهت دادن بازی کنی ...اسباب بازیه آهنگ می زد یه چیزی مثل دسته کلید بود ما یهو دیدیم شما بغض کردی و زدی زیر گریه! بله پسرم کاشف به عمل اومد که از صدای اون ترسیدی! حالا چرا از
آ هنگ به اون قشنگی ترسیدی نمی دونم! حتی بابات که باور نکرده بود از اون ترسیده باشی یه بار دیگه جلوت صداشو در آورد و شما بدتر از قبل بغض کردی و زدی زیر گریه! الان عکسشو میذارم ببینی که اصلا" چیز ترسناکی نبود!
عکس پایینی هم از هیلا که رفته بودیم جا مونده
تو عکس پایینی هم من بهت گفتم آراد لا لا کن و شما به این شکل لا لا کردی قربونت برم
اینجا هم داری بابات رو نگاه می کنی