آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

پسر شکموی من!!!پای دندان پنجمی در میان است آیا!؟

1392/6/4 2:01
نویسنده : شهرزاد
434 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکمماچ

نازگل من شما امروز خیییییییییییییلی خوردی! نیشخند  صبحانه شیر خودم وکیک و آب سیب ناهار سرلاک و ماست!(ماست خییییییییلی دوست داری و من برای اینکه سرلاک بخوری گولت می زدم) همشووووووووو خوردی! قیافه من اون موقعنیشخندقیافه ی شما اون موقعسبز و اما شام یک کاسه سر خالی سوپ + برنج و مرغ و ماست! سوپرو همشو خوردی برنج و مرغم اکثرش رو خوردی حالا بماند که قبل از شام کلی موز خورده بودی و بین روز یه شیشه شیر خشک خورده بودی و بعد از اون شام مفصل  هم یه عالمه شیر خودمو خوردی و موقع خواب که 2 ساعت بعد از شامت بود 180 سی سی شیر دوشیدم و همشو تا قطره ی آخر خوردی! مامانی یه سوال برام پیش اومده آیا شما احتمالا" نترکیدی آیا!؟سوال تازه در طول روز هم از سینم می خوری هم به اندازه ی50 سی سی برات می دوشم همون موقع میدم بخوری! چون جدیدا" درست و حسابی شیر نمی خوری از سینم که! همش در پی بازیگوشی هستی و بس منم برای اینکه لپهات آب نشه خدایی نکردهچشمک برات می دوشم همزمان که مجبور شی بخوری!از خود راضی

مامانی دیروز رفته بودیم بیرون بماند که مثل همیشه شما رو لخت و پتی برده بودم بیرون و همه با کاپشن و پتو پیچ شده بچه هاشونو آورده بودن و با تعجب به شما نگاه می کردن! مشکل از اوناست که تو این هوای گرم بچه های بیچارشونو می پوشونن! دلم کلی برای اون طفل معصومها سوخت! خیال باطلیه مردی یهو اومد پیشمون و به بابات به ترکی یه چیزی گفت باباتم با تعجب گفت نمنه!(یعنی (چی)) مرده دوباره حرفش رو تکرار کرد  من صداشو نشنیدم وگرنه ترکی بلدم ..یهو دیدم دستشو آورد طرف شما که تو کالسکه لم داده بودی منم ترسیدم یهو کالسکه رو ازش دور کردم ولی بی فایده بود و مرده لپ شما رو کشید!تعجب خدایی خیلی ترسیدم چون نمی دونستم جریان چیه! نگوطرف اومده از بابات برای کشیدن لپ شما اجازه گرفته! منتظرخدایی چه آدمای عجیبی پیدا می شن!قهر

امروز خیلی آب از دهنت سرازیر بود جیگرم فکر کنم دندون پنچم در راه است بغل

شما و اسباب بازیهات و رو فرشیکلافه

اولش دوست نداشتم این عکس پایینی  رو بذارم ولی گفتم بذارم بعدها که دیدی ببینی خودتو چه شکلی می کردی! جدیدا" یاد گرفتی خودت رو به این شکل در میاری که بگی مثلا" ناراحتی! یه روز صبح دیدم داری به لوستر نگاه می کنی و تمرین می کنی که صورتت رو این شکلی کنی ! همراه با این قیافه الکی هم گریه می کنی بعد فکر می کنی ما گول می خوریم!خنده

اینجا برای اولین بار تخت و پارکت رو تبدیل به پارک کردم و شما رفتی توش بازی کردی مثلا"!

اینجا هم داری خونه گردی می کنی!

عزیزم بازم عکس بود که می خواستم برات بذارم منتها تو گوشیه باباته و الان هم 4 صبحه و من میرم لالا راستی همین الان بلند شدی شیر خوردی! خیلی پر خور شدی ها! خیلی وقت بود شبها  شیر نمی خوردی تا صبح! کلی تعجب کردم!یول


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

متین من
14 اردیبهشت 92 4:06
وای چه پسرناز ودوست داشتنی ماشالا تپلی من عاشق بچه های تپل هستم خداحفظش کنه بوووووووووووووووس


مرسی خالش
شهناز
14 اردیبهشت 92 8:48
قربونش برم كه خورد و خوراكش به خاله ش رفته!!!!!


نهههههههههههههه نرفته من می دونم!
ناهید
14 اردیبهشت 92 11:09
عزیزم.مثلا بازی میکنه؟داره شیر میخوره که تو تختش!خوردنی من...شیر مرد کوچک.....موش توتولووووووو


بله دیگه
رضوان مامان رادین
14 اردیبهشت 92 11:17
ماشا.....نوش جونت آراد جیگر طلا


مرسی خاله
مامان سويل و اراز
15 اردیبهشت 92 1:32
سلام خوبي شهرزاد جون ارادي چه بامزه ست با قيافه گريه الكي خيلي خوردنيه خدا حفظش كنه


واقعا" ؟ حالا من اصلا" دوست ندارم خودشو این ریختی کنه موندم چیکارش کنم!
عاطفه مامان الای
15 اردیبهشت 92 20:08
باشه شهرزاد جون به هرکی که تبریزه ونمیدونه اطلاع بدین من اسم آیلین ومامانشو تو لیست اضافه میکنم
یه وبلاگ تو لوکس بلاگ درست کردم جدیده خواستی لینکش کن اینم آدرسش
سیب سبز منو هم لینک کن ۀدرساشو مینویسم
www.elza.loxblog.com
www.elzna.niniweblog.com


ارکیده(افسانه)
17 اردیبهشت 92 15:34
شهرزاد جان...ممنونم که به وبلاگم سرزدی ماشالله پیرت خیلی ناااازه.. خدا خانواده گرمت رو هزار سال حفظ کنه