آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

جواب نظرات + گشت و گزارهای این روزها+ یک اتفاق بد

قبل از هر چیز از همه ی دوستای خوبمون تشکر می کنم بابت نظراتشون و معذرت می خوام که این همه طول کشید تا تاییدشون کنم اونم بدون جواب چون وقت نکردم و از اون طرف  دیدم خیلی طولانی شد تصمیم گرفتم بی جواب تاییدشون کنم بازم ببخشید مهسا جون  وبلاگ که نداری اقلا"  زود زود  برام پیغام بذار ضمن اینکه خیلی ناراحت شدم که کار شوهرت جور نشده برای رفتن ....مریم جون   باور کن  اکثر کیفها 200 به بالا بود 90 تومن پیش اونا چیزی نیست عاطفه جون  سعیده جون مامان ماهیار عزیز  مرسی از بابت تبریکتون و شمارمو برات خصوصی می فرستم عاطفه جون رضوان جون مرسی که به ما سر می زنی و هستی عزیزم منم همیشه به ...
7 آذر 1394

روزهای پاییزی

عزیزم این روزا اگه شیطنتهای شما بذاره  می تونم بگم روزای خوبی رو با هم می گذرونیم همه چیزت رو روال افتاده و سر جاشه ...از مهد کودکت بگیر  تا خواب و خوراکت همه چیز میزونه میزونه ....مهد کودکت  بدون گریه و دردسر ادامه داره و شما دیگه با اشتیاق کامل میری و عاشق خانوم مدیرتی و اونم شما رو خیلی دوست داره هرروز به عشق مدیر میری و به عشق لگو هات بر می گردی خونه ! ناناجون هم یه چند روزیه رفته کاشان و من می برمت و میارمت   تو مهد یه سری سرود یاد گرفتی و تو خونه هم که میای اونا رو برامون می خونی ...مثل سرود ملی (سر زد از افق)کامل بلدی یه سرود مذهبی هم یادتون دادن و البته قرآن هم انگار دارن یادتون میدن!  فعلا&...
12 آبان 1394

مهد کودک+روزهای پیش از تولد

عزیزم  یه سری عکس از قبل از تولدت جا مونده که اومدم اونها رو برات بذارم  و یک چیز مهم اینکه شما یکی دو هفتست که میری مهد کودک نزدیک خونه ی نانا جون عزیزم ببین چقدر بزرگ شدی که وقت مهد کودک رفتنت رسیده راستش بر خلاف چیزی که فکر می کردم اصلا" ناراحت نشدم و خیلی خوب با قضیه کنار اومدم   قضیه از اونجایی شروع شد که نانا جون پیشنهاد داد  بعد از 3 سالگی بذاریمت مهد چرا که شما انقدر شیطونی می کردی که اجازه ی نفس کشیدن بهمون نمیدادی و همش در حال خرابکاری بودی  ..خلاصه   ما هم قبول کردیم و  شما در تاریخ 11 مهر در سن 3 سال و 4 روزگی  روز شنبه با نانا جون راهی شدی ! مهد کودک مورد نظر اس...
21 مهر 1394

تولد 3 سالگی

عزیزم این پست مربوط به تولد 3 سالگیته که در روز 9 مهر با حضور  مامان جون باباجون تبریزی و عمه الهام و شوهر عمت و نانا جون و یاشار برگزار شد  و با توجه به اینکه مهر ماه تولد شما و بابا سعید منتها با دو روز تفاوته یعنی روز 5 مهر بابا سعید و 7 مهر هم شما برای همین تولد هر دوتاتون رو 9 مهر که پنجشنبه بود گرفتیم تولد هر دوتاتون مبارک عزیزای من .... تم تولدت رو رنگین کمون انتخاب کردم و یه مهمونیه ساده گرفتیم که تو عکسها خواهی دید  اون روز حسابی از یاشار کتک خوردی و یاشار  کلی اذیتت کرد که می سپرم به زمان تا شاید بزرگ بشه عاقلتر بشه و دیگه شاهد همچین صحنه هایی نباشیم شم...
21 مهر 1394