آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

هیلا+چیزهای جدیدی که یاد گرفتی + یه سری عکس

عسلم این بار دومیه که دارم این مطلب رو می نویسم و دلیلشم بابای محترمته که در فاصله ای که من مطلب رو نوشته بودم و هنوز نفرستاده بودم و اومده بودم شما رو بخوابونم به شکل خیلی محترمانه ای با یک اشتباه کل مطلب رو پاک کرد!قیافه ی بابات اون لحظه قیافه ی من  اون لحظه قیافه ی من  الان و باز هم الان بگذریم.... عسلم! دیشب رفتیم هیلا شام خوردیم ...شما رو اول با کالسکه بردیم اما شما دلت نمی خواست تو کالسکه بمونی و حس فضولیت حسابی فعال شده بود برای همین شما رو  در آوردیم گذاشتیمت رو صندلی غذای هیلا که اتفاقا" همرنگ کالسکت بود و شما کار نمونده بود که بکنی  از حرکت دادن کالسکت و بررسیش بگیر تا ...
4 شهريور 1392

آراد دو رقمی می شود!

واااااااااای مامانی شما 10 کیلو شدی!! من خودم هنوز تو شوکم! آخه تو یک هفته 400 گرم زیاد شدی! هیچ فکر نمی کردم غذا خور شدنت تا این حد چاقت کنه! بر عکس فکر می کردم لاغر بشی! ...
4 شهريور 1392

پسر شکموی من!!!پای دندان پنجمی در میان است آیا!؟

عزیزکم نازگل من شما امروز خیییییییییییییلی خوردی!    صبحانه شیر خودم وکیک و آب سیب ناهار سرلاک و ماست!(ماست خییییییییلی دوست داری و من برای اینکه سرلاک بخوری گولت می زدم) همشووووووووو خوردی! قیافه من اون موقع قیافه ی شما اون موقع و اما شام یک کاسه سر خالی سوپ + برنج و مرغ و ماست! سوپرو همشو خوردی برنج و مرغم اکثرش رو خوردی حالا بماند که قبل از شام کلی موز خورده بودی و بین روز یه شیشه شیر خشک خورده بودی و بعد از اون شام مفصل  هم یه عالمه شیر خودمو خوردی و موقع خواب که 2 ساعت بعد از شامت بود 180 سی سی شیر دوشیدم و همشو تا قطره ی آخر خوردی! مامانی یه سوال برام پیش اومده آیا شما احتمالا" نترکیدی آیا!؟ تازه در طول روز هم...
4 شهريور 1392

اولین مجلس ختم +اولین سبد گردی!

جیگیلیه مامان عسلم  مادر زن داییه بابات فوت کرده خانم خوبی بود رفته بود پاهاشو عمل کنه که مثل اینکه به خاطر داروی بیهوشی فوت شده و شما دیروز برای اولین بار به همراه من تو مراسم ختم شرکت کردی پسر خوبی بودی فقط گاهی بلند صحبت می کردی! یه نیم ساعتی نشستیم و بعد با بابات رفتیم فروشگاه رفاه خرید کردیم و اونجا هم شما برای اولین بار نشستن تو سبد چرخ دار رو تجربه کردی چون کالسکت مونده بود خونه ی مامان بزرگت  ...کلی کیف کردی و هر مدلی دلت خواست نشستی و و همه رو با نگاهت تعقیب می کردی و دلت می خواست اجناس رو برداری!!! راستی غذا خوردنت خوب شده امروز صبح بهت آب سیب و کیک دادم خیلی دوست داشتی ناهار هم برنج کته با ماست و...
4 شهريور 1392

دندون چهارم خوش اومدی!!!!! +عکسای امروزت و ملاقات نی نی وبلاگی.

 گللللللللللللللللللللم بیرون اومدن چهارمین دندونت مبارکت باشهههههههههههه اصلا" باورم نمی شه انقدر تند تند دارن در میان !  دندون بالایی سمت چپ هنوز مطمین نیستم پیشه یا نیشه! شما هم که اصلا" اجازه نمیدی با دقت نگاه کنیم همین هم وقتی خندیدی دیدم! جیگرم چند روز پیش یعنی روز جمعه ساعت 5 با دوستای وبلاگت قرار ملاقات گذاشته بودیم که خیلی خوب بود من چند تا دوست پیدا کردم و شما هم ....فقط شما از همشون نی نی تر بودی   می خوایم بازم این دوستی رو ادامه بدیم و با هم بریم بیرون خیلی خوبه چون من از تنهایی در میام و شما هم برای آیندت دوستای خوب خواهی داشت که یکیشونم هم اسمته یکیشون اسمش آراز و یکی دیگشون هم علی اصغر ....
4 شهريور 1392