آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

آراد و پانی لاکپشته!

عزیزم مامان ناهید که از این به بعد بهش می گم نانا (تصمیم گرفتیم نا نا صداش کنی) یه لاکپشت داره که خیلی با حاله اسمشم پانیه ما گفتیم بیاریم ببینیم شما در مقابلش چه عکس العملی نشون میدی  .... در همین حد بگم که دمار از روزگارش در آوردی! و مایی که فکر می کردیم ممکنه شما رو گاز بگیره و اذیت کنه و می خواستیم مواظبت باشیم کم کم فهمیدیم باید مواظب اون بد بخت باشیم نه شما! ببین ... اینجا برای اولین بار با هم روبرو شدید! کم کم صمیمی شدی باهاش! پانی بعد از اینکه فهمید شما قصد و نیت خیری نداری فرار کرد! پای مامان بزرگ من در تصویر می باشد! اون بدو شما بدو! بدبخت رو یه گوشه گیر آوردیو می...
4 شهريور 1392

کارهای جدید .....

 عسلم  داری بزرگ می شی و هر روز کارای جدید یاد می گیری  چیزی رو که ببینی و خوشت بیاد با انگشت کوچولوت  نشونش میدی و بعد دستت رو می بندی  که یعنی  می خوای بگیریش هر وقت هم بهت می گم آراد  بگیرش همین کار رو می کنی و دستت رو میاری بالا و به طرفش می گیری و  می بندیش  امروز فهمیدی به به چیه! قبلا؛ می گفتی به به ولی معنیشو نمی دونستی امروز هر وقت چیزی دادم بخوری بلافاصله بعدش گفتی  به به  و من رو از خوشی کشتی! عزیزم امشب انقدر خندیدی که دیگه نفست بالا نمی اومد ...راستی مامان بزرگم خونه ی مامان بزرگت اومده یعنی پیش ماست و جالبترین قسمتش اینه که شما تنها نتیجه ای هستی که به ماما...
4 شهريور 1392

وقتی آراد قهقهه می زند!

با توجه به اینکه آقا پسر حسابی در حال تکون خوردن بود عکسها تار شدن پیشاپیش عذر خواهی می کنم! اینجا داشتیم با هم بازی می کردیم به این شکل که شما هی می خواستی بر گردی رو شکم و من دستتو می گرفتم بر می گردوندمت سر جات و شما حسابی ذوق زده شده بودی و می خندیدی  البته اگه جا داشت بازم بیشتر دهن خوشگلتو باز می کردی! اینجا هم گذاشتم بر گردی رو شکم و حسابی خوشحالی که موفق شدی! ...
4 شهريور 1392

آراد نور ندیده!(تصویری)

دیروز آراد برای اولین بار با نور خورشید آشنا شد ! اول نگاهش کرد! بعد سعی کرد بگیردش! بعدتصمیم گرفت بخوردش! خلاصه انکه بچم حسابی فسفر سوزوند سر یه تیکه نور و باهاش درگیری فکری پیدا کرده بود به طوریکه: لحظه های زیادی رو با نور جادویی سپری کرد بچم آخرش  هم نفهمید  جریان چیه و دست از پا درازتر رفت سراغ یه سرگرمیه دیگه و فضولی در جایی دیگر! ...
4 شهريور 1392

وقتی میز خوشمزه ترین خوردنیه دنیا می شود!(تصویری)

عسلم از دست شما  که از همه جا بالا میری مجبوریم  وسایل روی میز رو برداریم یا کنار بذاریم که دستت نرسه  برای همین شما دیگه بیخیال وسایل شدی و گیر دادی به میز خودت ببین! آراد در حال خوردن میز!نوش جونت مادر!البته کاش فقط خوردن بود دندوناتو می کشی به میز یه صدای مهیبی میده  آدم کل بدنش  ریش می شه!     ...
4 شهريور 1392

بیقراریهای آراد......فضولی در کمدها

عزیز دلم از وقتی دندون هفتمت در اومده خیلی بیقراری می کنی و همش می خوای تو بغلم باشی همه داریم فکر می کنیم جریان چیه!؟ امروز کلی گریه کردی و آب دهنت همش تو خونه سرازیر بود و من با دستمال هی مشغول پاک کردنش از روی سرامیکها بودم خیلی هم بد خواب بودی و کم خوابیدی با توجه به گازهایی که می گیری و انگشتت که همش سمت راست دهنته حدس می زنیم دندون دیگه ای در راه باشه ...امیدوارم زودتر در بیاد چون این بار خیلی اذیت شدی اینم عکس از شما در حال گشت گذار در کمد های مامان ناهید   اینجا هم منو دیدی و اومدی طرفم که دوربین رو منهدم کنی! ...
4 شهريور 1392